باسور
معنی کلمه باسور در فرهنگ معین
معنی کلمه باسور در فرهنگ فارسی
( اسم ) نوعی از بیماری مقعد و بینی . جمع : بواسیر .
معنی کلمه باسور در دانشنامه عمومی
معنی کلمه باسور در ویکی واژه
نوعی از بیماری مقعد و بینی ؛
جملاتی از کاربرد کلمه باسور
از آغاز فرمانروایی این سلسله و زمان تأسیس آن اطلاع قطعی در دست نیست. عتبی تنها از فرمانروایان پایانیِ این خاندان نام برده و اندکی از احوال آنها را به دست دادهاست. لیکن با بهرهوری از دیگر مآخذ بهویژه نوشتههای نرشخی، گردیزی و بیهقی و نیز پژوهشهای خاورشناسان بهویژه مینورسکی و باسورث میتوان نسبنامهٔ زیر را برای آنها پیشنهاد کرد.
آرد ثعلب دارای یک ماده چندقندی نشاستهمانند به نام باسورین است.
سنجر در حدود ۱۰۸۶ میلادی در سنجار، شهری واقع در شمال غربی عراق متولد شد. اگرچه منابع اولیه بیان میکنند که نام او بر اساس زادگاهش بوده است اما ادموند باسورث خاطرنشان میکند «سنجر» یک نام ترکی است که به معنای «کسی که سوراخ میکند» یا «کسی که رخنه میکند» است. سنجر پسر ملکشاه یکم بزرگترین سلطان سلجوقی بود و در جنگهای جانشینی علیه سه برادرش به نامهای محمود یکم، برکیارق، محمد یکم و برادرزادهاش ملکشاه دوم (فرزند برکیارق) شرکت داشت. در سال ۱۰۹۶ خراسان به او داده داده شد تا تحت فرمان برادرش محمد یکم حکومت کند. طی چند سال بعد احمد سنجر با پایتختی در نیشابور فرمانروای بخشهای بیشتری از ایران شد.
آل مسافر خاندانی دیلمی بودند. ابوعلی مسکویه، مسعودی، عزالدین بن اثیر، و نویسندگان متأخری مانند مینورسکی، باسورث، و کسروی، این مسئله را تأیید کردهاند.
این احتمال هم داده شده که تبار باکالیجار به خاندان باوندیان برسد. باسورث نیز ضمن بیان این احتمال، به ارتباط نامهای «کوهی» و «سرخاب» با باوندیان و ارتباط نزدیک این خاندان با آل زیار، اشاره کردهاست. مفیضالله کبیر تبارنامهای برای باکالیجار رسم کرده، که در آن وی را از نوهٔ اسپهبد شهریار بن دارا و برادر «شهروی» و «قارن» (فرماندهٔ آلپارسلان) و «فولانه» (همسر منوچهر) معرفی کرده و همچنین دختر باکالیجار را همسر مسعود غزنوی میداند. زریاب بنا بر گفته ظهیرالدین مرعشی میگوید هیچکس بعد از مرگ اسپهبد شهریار از این خاندان به حکومت نرسید و همهٔ آنان در قلمرو زیاریان میزیستند.
باسورث میگوید: «گرگان و دهستان با رباط مشهورش، در دفاع از ایران شمالی، در مقابل ترکمنهای بلخانکوه، که از آخرین سالهای سلطنت سلطان محمود غزنوی به مرزهای شمالی خراسان تاخت و تازهای پی در پی داشتند، کلید منطقه یا به تعبیر دیگر، ثفر (مرز) به به حساب میآمد.» او پس از بیان اهمیت قلمرو زیاری، در ادامهٔ مقاله چنین برداشت میکند که نامهٔ باکالیجار به مسعود، که در آن درخواست به رسمیت شناختن امارت خودش را دادهبود، نه تنها برای سلطان مسعود نگرانکننده نبود؛ بلکه دورنمای حکومتی قویتر در منطقه را به او میداد.
کلیفورد ادموند باسورث، قیام بابک و پیروانش را جنبشی دینی، بر پایههای احساسات ناسیونالیستی ضد عرب میداند.
باسورث پادشاهان افریغی را که در خوارزم حکومت میکردهاند، با فریغونیان گوزکان مرتبط میداند (ایرانیکا، ذیل آل فریغون). اینکه در پارهای از متون نام افریغیان خوارزم به صورت آل فریغون کاث درآمده، میتواند تأییدی بر نظریهٔ مذکور باشد (نک: آل عراق). شواهد دیگری در دست است که افراد برجستهٔ دیگری نیز به نام فریغون یا ابن فریغون مشهور بودهاند.
کلیفورد ادموند باسورث تاریخدان و خاورشناس انگلیسی دربارهٔ قومیت غوریان آوردهاست: «ما چیزی دربارهٔ قومیت غوریان بهطور کلی و شَنْسَبانیها بهطور خاص نمیدانیم، ما تنها میتوانیم فرض کنیم که آنها ایرانیان شرقی تاجیک بودند.» غوریان به ملوک شَنسَبانی یا آل شنسب نیز مشهور بودهاند. علت این شهرت، انتساب آنان به شخصی به نام حسن شنسب است که گفته میشود در صدر اسلام میزیستهاست و بهدست علی ابن ابیطالب اسلام آوردهاست.