بااین همه

معنی کلمه بااین همه در لغت نامه دهخدا

با اینهمه. [ هََ م َ / م ِ ] ( حرف ربط مرکب ) با وجود این. با تمام اینها :... و با اینهمه مانند آب شور هرچند بیش خورده شود تشنگی غالبتر گردد. ( کلیله و دمنه ).

معنی کلمه بااین همه در ویکی واژه

nonostante

جملاتی از کاربرد کلمه بااین همه

سرانجام خشایارشا آهنگ جنگ با یونان کرد و بی‌گمان نیرویی را که از پیش دیده نشده بود آماده کرد؛ ولی این نیرو آن اندازه هم که هرودوت می‌داود (داوی می‌کند)، نمی‌توانست ارتشی میلیونی باشد، چرا که چنین شمار سپاه و افزارها اگر هم سازوبرگش برای خشایارشا شدنی بود، آماده کردن افزار و توشهٔ آن در سرزمین‌های تراکیه و مقدونیه انجام‌پذیر نبود. بااین همه، این که هرودوت می‌گوید چهل و هشت تیرهٔ گوناگون درین سپاه بوده‌اند شاید درست باشد. بر پایهٔ گفتهٔ هرودوت خشایارشا در بهار سال ۴۸۰ پیش از میلاد از لیدی به سوی یونان لشکر کشید.
گفت: روزی جامه از مخنثی که برو می‌گذشتم درکشیدم. گفت: خواجه حال ما هنوز پیدا نشده است. تو جامه از من برمدار که کارها در ثانی الحال خدای داند که چون شود؛ و مستی را دیدم که در میان وحل می‌رفت، افتان و خیزان. فقلت له ثبت قدمک یا مسکین حتی لاتزل. گفتم قدم ثابت دار تا نیفتی. گفت: تو قدم ثابت کرده ای با این همه دعوی؟ اگر من بیفتم مستی باشم به گل آلوده؛ برخیزم و بشویم. این سهل باشد. اما از افتادن خود بترس. این سخن در دلم عظیم اثر کرد و کودکی وقتی چراغی می‌برد و گفتم: از کجا آورده ای این روشنایی؟ بادی در چراغ دمید و گفت: بگوی تا به کجا می رفت این روشنایی تا من بگویم از کجا آورده ام؟ و عورتی روی برهنه و هر دو دست گشاده و خشم آلوده با جمالی عظیم از شوهر خود با من شکایت می‌کرد. گفتم: اول روی پوش. گفت: من از دوستی مخلوق چنانم که عقل از من زایل شده است و اگر مرا خبر نمی‌کردی همچنین به بازار خواستم شد. تو بااین همه دعوی دردوستی او چه بودی اگر تو ناپوشیدگی روی من ندیدی؟ مرا از این عجب آمد.
هر چند مرا زهر دو رنج است بااین همه تا بود چنین باد
و گفت: الهی! تو دوست می‌داری که من تو را دوست دارم، با آنکه بی نیازی از من. پس من چگونه دوست ندارم که تو مرا دوست داری بااین همه احتیاج که به تو دارم؟
کند بااین همه گمراهی ما تو را اذن شفاعتخواهی ما