معنی کلمه اکتناف در لغت نامه دهخدا اکتناف. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) حظیره شتران ساختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گرد چیزی درآمدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از المصادر زوزنی ). احاطه کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || پناه گرفتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || ( اِمص ) پناه داری : کی گذارد حافظ اندر اکتناف که کسی چیزی رباید از گزاف.مولوی.|| شوغاه ببافتن شتر را از شاخ درخت. ( از تاج المصادر بیهقی ).
معنی کلمه اکتناف در فرهنگ فارسی پناه گرفتن، پناهگاه ساختن، احاطه کردن( مصدر ) ۱ - زیر پر گرفتن . ۲ - گرد در آمدن احاطه کردن .
جملاتی از کاربرد کلمه اکتناف کی گذارد حافظ اندر اکتناف که کسی چیزی رباید از گزاف حی قدیمت ازکرم و بخشش عمیم اندرکنیف لطف کناد اکتنافها دولت و اقبال را پیوسته اندر اکتناف دانش و فرهنگ را همواره اندر اکتناه