اَلَست
معنی کلمه اَلَست در لغت نامه دهخدا

اَلَست

معنی کلمه اَلَست در لغت نامه دهخدا

( آلست ) آلست. [ ل َ ] ( اِ ) سُرین. آلر. آرست :
همچون رطب اندام و چو روغنْش سراپای
همچون شبه زلفین و چو پیلسته ش آلست.عسجدی.در بعض فرهنگها بکلمه معنی اِست نیز داده اند.
الست. [ اَ ل َ ] ( اِ ) سرین. کون فربه باشد. ( فرهنگ اسدی ). کفل و سرین. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( هفت قلزم ) :
همچون رطب اندام و چو روغنش سرین
همچون شبه زلفکان و چون دنبه الست.عسجدی ( از فرهنگ اسدی ).شاید مصراع دوم بیت عسجدی بدین صورت باشد: همچون شبه زلفانش و چون دنبه الست. ( یادداشت مؤلف ). در ذیل آلست همین لغت نامه مصراع دوم چنین است :
همچون شبه زلفین و چو پیلسته ش آلست ، رجوع به آلست شود.
الست. [ اَ ل َ ] ( ع جمله فعلیه استفهامی ) در عربی تاء آن مضموم است ولی فارسی زبانان به سکون آن تلفظ میکنند بمعنی آیا نیستم ؟ یا آیا نباشم ؟ الف در اول آن برای استفهام ، و «لست » صیغه متکلم وحده از «لیس » است ، و لفظ «الست » اشاره است به آیه «الست بربکم ؟ قالوا: بلی ». ( قرآن 172/7 ). ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). جزء آیه ای از قرآنست یعنی خداوند تعالی قبل از خلق اجساد به ارواح فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم ؟ گفتند بلی. ( از فرهنگ نظام ). روزی که خداوند در عالم ذر خطاب به مردم کرده الست بربکم فرمود. ( ناظم الاطباء ). در تفسیر کشف الاسرار ( ج 3 ص 784 ) درباره آیه «و اذ أخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و أشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا...» ( قرآن 172/7 ) روایتی از ابی بن کعب آمده است که ترجمه آن چنین است : «خدای تعالی آن روز ( روز خلقت آدم ) همه آنچه را تا روز رستاخیز به هستی می آمد فراهم آورد، پس آنان را ارواح ساخت سپس آنان را صورت بخشید و ایشان را بسخن آورد و با ایشان سخن گفت و از آنان عهد و پیمان گرفت و آنان را بر خودشان گواه کرد و فرمود: آیا من خدای شما نیستم ؟ گفتند: آری ،گواه شدیم. آنگاه فرمود: تا شما در روز رستاخیز نگویید که ما از رستاخیز ناآگاه بودیم... بدانید که شمارا جز من خدایی نیست چیزی را به من شریک مدانید، و من رسولان خود را بسوی شما میفرستم تا پیمان مرا بیادتان آرند و کتابها بشما خواهم فرستاد. گفتند: گواهی میدهیم که تو خدای مایی و جز تو ما را خدایی نیست. در آن روز گروهی از روی طوع و گروهی از روی تقیه اقرار کردند و خدای بر این پیمان گرفت ، شیخ طبرسی در ضمن بیان اقوال ، قول مذکور را رد کرده گوید: قول دوم اینست که خداوند بنی آدم را از اصلاب پدرانشان به ارحام مادرانشان بیرون آورد و پس از آن ایشان مراحلی چند پیمودند تا آنکه بشر کامل و مکلف شدند، سپس آثار صنع خود را به آنان نمود و ایشان را به معرفت دلایل توحیدراهنمایی کرد، گویی آنان را بر این امر گواه کرد و گفت : الست بربکم ؟ و آنان گفتند: بلی ، بنابراین معنی اشهاد در این آیه راهنمایی بشر به توحید بوسیله آفرینش خود اوست زیرا به وی خردی داد تا بوسیله آن راه یگانه پرستی را پیش گیرد. خلاصه این قول که شیخ طبرسی ظاهراً آن را پسندیده ، اینست که اشهاد فطری و نظیرزبان حال است و اگر عالم ذری نیز وجود داشته باشد آیه بدان ناظر نیست. رجوع به تفسیر مجمعالبیان شود.

معنی کلمه اَلَست در فرهنگ معین

( آلست ) (لَ ) ( اِ. ) = آلسن : نک آلر.

معنی کلمه اَلَست در فرهنگ عمید

( آلست ) آلر، سرین، کفل، ران.
ازل، زمانی که ابتدا ندارد. &delta، مٲخوذ از قرآن کریم: «اَلَستُ بربِّکُم؟» (اعراف: ۱۷۳ ) (= آیا من پروردگار شما نیستم؟ ): برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر / که ندادند جز این تحفه به ما روز الست (حافظ: ۶۰ ).
سرین، کفل، ران: همچون رطب اندام و چو روغنْش سرین / همچون شبه زلفکان و چون دنبه الست (عسجدی: ۲۵ ).

معنی کلمه اَلَست در فرهنگ فارسی

( آلست ) دختر پلیاس و زن آدمت . وی برای نجات شوهر تن به مرگ داد . بروایتی هراکلس به دوزخ رفت تا او را باز گرداند و بروایت دیگر پرسفون که ازین فداکاری متاثر شده بود خود را بجهان مادی باز گردانید ( اساطیر ) این داستان موجب الهام اریپیدس در تصنیف تراژدی معروف وی ( ۴۳۸ ق . م . ) گردید.
( اسم ) سرین کفل آلست آرست الست .
۱- ( فعل ) آیا نیستم . اشاره بیه ۱۷۱ سوره ۷ اعراف : (( و اذا اخذ ربک من بنی آدم من ظهور هم ذریتهم و اشهد هم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی .... ( و چون گفت خدای تو از بنی آدم از پشتهای ایشان اولادشان را و آنان را برخودشان گواه کرد ( فرمود ) : آیا من خدای شما نیستم ? گفتند آری .. ) : هر دمی از وی همی آید الست جوهر و اعراض می گردند هست . گر نمی آید بلی زیشان ولی آمدنشان از عدم باشد بلی . ( مثنوی ) ۲ - ( اسم ) به روزی که خدا پیمان مذکور را گرفت اطلاق میشود . یاالست اقلیم . کشور الست . سرزمین پادشاهی خدای تعالی : لاجر دنیا مقدم آمدست تا بدانی قدر اقلیم الست . ( مثنوی ) الست عهد . پیمانی که در روز الست خدای از ارواح بنی آدم گرفت .
دهی است از دهستان مرکزی بخش صفی آباد شهرستان سبزوار .

معنی کلمه اَلَست در دانشنامه عمومی

الست ( به هلندی: Elst ) یک منطقهٔ مسکونی در هلند است که در افربیتووه واقع شده است. الست ۲۱٫۴۴۷ نفر جمعیت دارد.
الست (بلژیک). شهر الست ( به فرانسوی: Aalst ) در شهرستان الست در استان فلاندری شرقی در منطقه فلاندری در کشور بلژیک واقع شده است.
معنی کلمه اَلَست در فرهنگ معین
معنی کلمه اَلَست در فرهنگ عمید
معنی کلمه اَلَست در فرهنگ فارسی

معنی کلمه اَلَست در دانشنامه آزاد فارسی

آلست. آلسْت (Aalst)
(به زبان فرانسه: آلوست) شهر صنعتی در فلاندر شرقی، در بلژیک، کنار رود دندر، به فاصلۀ ۲۴کیلومتری شمال غربی بروکسل. جمعیت آن ۷۶,۲۰۰ نفر است (۱۹۹۷).
اَلَسْت
(به معنی «آیا نیستم؟») در ادبیات فارسی از این واژه تعبیرهایی در قالب اسم خاص مانند «عالم الست»، «روز الست»، «بزم الست» و «مهد الست» ساخته شده است و مراد از آن، اشاره به پیمانی است که خداوند از آدمیان گرفته است. مفهوم این واژه از قرآن گرفته شده است (سورۀ اعراف، آیۀ ۱۷۲). در بخشی از این آیه، ـ که به آیۀ میثاق معروف است ـ خداوند می پرسد: «آیا من پروردگار تو نیستم؟» آنان پاسخ دادند: «آری تو خدای مایی و ما به این معنی گواهی می دهیم (و خدا این کار را انجام داد) تا روز قیامت نگویید که ما از این مطلب غافل بودیم». خداوند در آیات دیگری از قرآن کریم به این پیمان ازلی اشاره می کند. ابن عربی از این مفهوم با عنوان «سِرُّالقَدَر» یاد کرده و آن را بالاترین دانش ها دانسته است. برخی مفسران از آن به شناخت فطری و حضوری انسان از خداوند تعبیر کرده اند، ازجمله علامه طباطبایی در المیزان آن را شناخت حضوری انسان نسبت به خداوند، که در نهاد هر انسانی نهفته است، می داند. این مفسران در توجیه نظر خود گفته اند که چنان رویارویی و مکالمۀ حضوری و عذربراندازی که خطای در تطبیق را هم نفی می کند، جز با علم حضوری و شهود قلبی، حاصل نمی شود و مؤیّد آن روایات زیادی است که مشتمل بر تعبیرات «رؤیت» و «معاینه» می باشد. تفسیرهای دیگری نیز از این آیه شده است.

معنی کلمه اَلَست در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَلَسْت ، اصطلاحی است برگرفته از قرآن که بنابر نظر شماری از محدثان ، مفسران و عارفان به پیمانی اشاره دارد که خداوند در نشأه خاصی در عالمی به نام « عالم ذرّ » از همه آدمیان گرفته ، و مضمون و محتوای آن اقرار به ربوبیت خداوند بوده ، و ناظر است به توحید فطری و ذاتی انسان .
تعبیر «اَلَسْت » از یکی از آیه های سوره اعراف گرفته شده است : «وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّک َ مِن ْ بَنی آدَم َ مِن ْ ظُهورِهِم ْ ذُرّیَّتَهُم ْ وَ اَشْهَدَهُم ْ عَلی اَنْفُسِهِم ْ اَلَسْت ُ بِرَبَّکُم ْ قالُوا بَلی شَهِدْنا اَن ْ تَقُولُوا یَوْم َ القیامَةِ اِنّا کُنّا عَن ْ هذا غافِلین َ اَوْ تَقُولُوا اِنَّما اَشْرَک َ آباؤنا مِن ْ قَبْل ُ و کُنّا ذُرّیَّةً مِن ْ بَعْدِهم ْ اَفَتُهْلِکُنا بِما فَعَل َ الْمُبْطِلُون َ».
ترکیب واژه ألست
این تعبیر مرکب است از حرف استفهام «أ»، فعل ناقص «لَیْس َ» و ضمیر متصل مرفوع «ت ُ». کاربرد همزه در اینجا برای استفهام حقیقی نیست ، بلکه برای انکار ابطالی است . همزه انکارِ ابطالی در مواردی به کار می رود که مابعد همزه ، واقع شدنی نیست و مدعی واقع شدنش دروغگوست . به هر روی ، اَلَسْت ُ مرکب از ۳ جزء است که قسمتی از یک جمله را تشکیل می دهد.
کاربرد
کاربرد این واژه در ترکیب هایی چون «عالم الست »، «روزِ الست » یا «بزم الست » - که شکل اخیر بیش تر در ادبیات عثمانی به کار رفته - موجب شده است که الست به صورت اسم خاص درآید و نامی باشد برای مرحله ای از جهان هستی که به آن « عالم ذر » نیز می گویند.
دلیل گواهی گرفتن از آدمیان
...

معنی کلمه اَلَست در ویکی واژه

الست
اَلَسْت‌، اصطلاحى‌ است‌ برگرفته‌ از قرآن‌ که‌ بنابر نظر شماری‌ از محدثان‌، مفسران‌ و عارفان‌ به‌ پیمانى‌ اشاره‌ دارد که‌ خداوند در نشأة خاصى‌ در عالمى‌ به‌ نام‌ «عالم‌ ذرّ» از همة آدمیان‌ گرفته‌، و مضمون‌ و محتوای‌ آن‌ اقرار به‌ ربوبیت‌ خداوند بوده‌، و ناظر است‌ به‌ توحید فطری‌ و ذاتى‌ انسان‌. تعبیر «اَلَسْت‌» از یکى‌ از آیه‌های‌ سورة اعراف‌ گرفته‌ شده‌ است‌: «وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّک‌َ مِن‌ْ بَنى‌ آدَم‌َ مِن‌ْ ظُهورِهِم‌ْ ذُرّیَّتَهُم‌ْ وَ اَشْهَدَهُم‌ْ عَلى‌ اَنْفُسِهِم‌ْ اَلَسْت‌ُ بِرَبَّکُم‌ْ قالُوا بَلى‌ شَهِدْنا اَن‌ْ تَقُولُوا یَوْم‌َ القیامَةِ اِنّا کُنّا عَن‌ْ هذا غافِلین‌َ اَوْ تَقُولُوا اِنَّما اَشْرَک‌َ آباؤنا مِن‌ْ قَبْل‌ُ و کُنّا ذُرّیَّةً مِن‌ْ بَعْدِهم‌ْ اَفَتُهْلِکُنا بِما فَعَل‌َ الْمُبْطِلُون‌َ» (7/172، 173)

جملاتی از کاربرد کلمه اَلَست

گفت کی مرغان بستان اَلَست هین فرود آئید از بالا به پست
خُرَّم دلِ آن که همچو حافظ جامی ز مِیِ اَلَست گیرد
عهدِ اَلَستِ من همه با عشقِ شاه بود وَز شاهراهِ عمر، بدین عهد بگذرم
چون پدید آرندۀ بالا و پست آزمایش خواست از قول اَلَست
هر زر که در او مُهر اَلَست است و بَلیٰ در هر کانی که هست آن زر، زر ماست
اَلَستَ تَرَی الرَّیحانَ یُشتَمُّ نَاضِراً وَ یُطرَحُ فِی المِیضَا اِذَا مَا تَغَیَّراَ
نقدی که به من سپرده بودی به اَلَست قلب و دغل و شکسته باز آوردم
همه جانها طلبکار اَلَستند در اینجا اوفتاده نیم مستند
مرا زباده غرض مهر احمد و آل است که دل زساغر وحدت کَه اَلَست کشید