(فقه): کسانیکه قیاس و استحسان را در فقه معتبر میدانند و احکام را به ظن و حدس خود تعمیم یا تغییر میدهند. مجتهدانی که پس از تحصیلات عالیه قدرت استنباط مطلق دارند.
جملاتی از کاربرد کلمه اهل رای
اینست داستان آنکه دوستی یا مالی آرد و بنادانی و غفلت بباد دهد تا دربند پشیمانی افتد، و هرچند سر بر قفص زند مفید نباشد. و اهل رای و تجربت باید که این باب را با خرد وممارست خود باز اندازند و بحقیقت شناسند که مکستب خود را، از دوستان و مال و جز آن، عزیز باید داشت، و از موضع تضییع و اسراف برحذر باید بود، که هرچه ازدست بشد بهر تمنی باز نیاید و تلهف و ضجرت و تاسف و حیرت مفید نباشد.
یکی گفت از آن حلقهٔ اهل رای عجب دارم ای مرد راه خدای
گاه پیدا کند خدای او را تا بدانند اهل رای او را
ناپسندیدهست پیش اهل رای هر که بعد از عشق رایی میزند
رودنباخ در روسلاره در یک خانواده بورژوا، بزرگترین فرزند از ۱۰ فرزند و پسر عموی ژرژ رودنباخ رمان نویس متولد شد. پدر آلبرشت رودنباخ ژولیوس رودنباخ (۱۹۱۵-۱۸۲۴) اهل راینلند، برادر فلیکس رودنباخ، مبلغ سیاسی فلاندری بود. مادر آلبرشت رودنباخ، سیلویا د لا هوتر (۱۸۹۹-۱۸۳۴) بود. اگرچه مادرش یک والون اهل تورنای بود، اما هلندی را که در روسلاره صحبت می شد آموخته بود. رودنباخ از دوران کودکی توسط پدر و عمویش در معرض احساسات ملی گرایانه فلاندری قرار گرفت.
دانند آنان که اهل رایند تا زین دو کدام بر سر آیند
صد نوع ازین کمال بر اهل رای و هوش با حسن ذات عامی نیکو خصال چیست؟
کنون بشنو ای اهل رای و تمیز که همچون قماشی نفیس و عزیز
کلیله گفت که: در اصطناع گاو و افراشتن منزلت وی شیر را عاری نمی شناسم. دمنه گفت: در تقریب او مبالغتی رفت و بدیگر ناصحان استخفاف روا داشت تا مستزید گشتند، و منافع خدمت ایشان ازو و فواید قربت او ازیشان منقطع شد. و گویند که آفت ملک شش چیز است: حرمان و فتنه و هوا و خلاف روزگار و تنگ خویی و نادانی. حرمان آنست که نیک خواهان را ا زخود محروم گردند و اهل رای و تجربت را نومید فروگذارد؛ و فتنه آنکه جنگهای ناپیوسان و کارهای نااندیشیده حادث گردد و شمشیرهای مخالف از نیام براید؛ و هوا مولع بودن بزنان و شکار و سماع و شراب و امثال آن؛ و خلاف روزگار وبا و قحط و غرق و حرق و آنچه بدین ماند؛ و تنگ خویی افراط خشم و کراهیت و غلو در عقوبت و سیاست؛ و نادانی تقدیم نمودن ملاطفت در مواضع مخاصمت و بکار داشتن مناقشت بجای مجاملت.
دو تن، پرور ای شاه کشور گشای یکی اهل رزم و دگر اهل رای
چونک موسی بازگشت و او بماند اهل رای و مشورت را پیش خواند