اندراج
معنی کلمه اندراج در فرهنگ معین
معنی کلمه اندراج در فرهنگ عمید
معنی کلمه اندراج در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - داخل شدن وارد گشتن اندر آمدن . ۲ - در ضمن چیزی در آمدن آموده شدن . ۳ - باخر رسیدن .
معنی کلمه اندراج در دانشنامه اسلامی
در بین مصادیق کلیی داخل بودن، را در اصطلاح اندراج گویند، مانند اندراج افراد انسان در بین افراد حیوان، و افراد حیوان در بین افراد جسم نامی. اندراج را برای تجسم به صورت دوایر متداخل نشان می دهند. «و نه هرچه اضافی برو صادق است، حقیقی برو صادق است، چه اضافی بر کلیات می شاید که صادق شود چون حیوان که جزوی اضافی است به سبب اندراج او در تحت جسم نامی».
شیرازی، قطب الدین، درة التاج (منطق)، ص۲۷.
۱. ↑ شیرازی، قطب الدین، درة التاج (منطق)، ص۲۷.
منبع
خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی به انضمام واژه نامه فرانسه و انگلیسی، ص۳۱.
...
معنی کلمه اندراج در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه اندراج
و یکی گوید وقتی دری از بسط بر من بازگشادند زلّتی کردم از آن مقام بازماندم و از این سبب گفته اند بر بساط بباش و گرد انبساط مگرد. و خداوندان حقیقت قبض و بسط از جملۀ آن دانسته اند کی از وی پناه باید خواست زیرا که قبض و بسط با اضافت با آنچه فوق آنست از استهلاک بنده و اندراج وی در حقیقت درویشی و زیان گاری بود. و از جُنَیْد می آید کی گفت خوف مرا بر قبض همی دارد و رجا بر بسط همی دارد و حقیقت جمع همی کند و حق مرا تفرقه همی کند چون بخوفم بگیرد از خویشتنم فانی کند و چون برجا مبسوطم گرداند مرا باز دهد و چون مرا بحقیقت جمع کند حاضرم گرداند و چون تفرقه کند بحق، مرا از من بپوشد و او اندرین همه حرکاتم آرد و سکون نه، و مستوحش کند و موانست نه ،بحاضر آمدن طعم وجود بچشاند، کاشکی کی مرا از من فانی کردی تا بهره یافتمی یا مرا از من غائب کردی تا براحت افتادمی.
گویند ابوسعید ابوالخیر به شیخ الرئیس نوشت: مبادا بر مباحث معقول اعتماد کنی؛ زیرا بدیهیترین استدلال شکل اول است، در حالی که شکل اول دوری است. افزون بر این، ثبوت نتیجه متوقف بر کلیت کبراست و کلیت کبرا بر صدق اکبر بر اصغر متوقف است؛ زیرا اصغر از جمله افراد اکبر است. شیخ الرئیس در پاسخ گفت: کلیت کبرا موقوف بر اندراج اصغر است به اجمال، و مقصود از نتیجه حصول نتیجه است به تفصیل.
لسان توحید بر پنج ترتیب است: علم توحید زاد مرید، است و عبارت ازعین توحید بتفرید است و اشارت از وجود توحید بعید است، و تصحیح توحید بجز از اندراج توحید، در توحید، جحد توحید است. علم بی عین هذیانست، و عین بیوجود بهتانست، و وجود بیفنا بر کرانست، و فانی در توحید خویش زیر تاوانست، واندراج توحید در توحید کجاست کارانست
بدان که در اثنای هر لمعهای ازین لمعان ایمائی کرده میآید بحقیقتی منزه از تعین، خواه حبش نام نه خواه عشق، اذلامشاحة فی الالفاظ، و اشارتی نموده میشود بکیفیت سیراو در اطوار و ادوار، وسفر اودر مراتب استیداع و استقرار، و ظهور او بصورت معانی و حقایق،و بروز او بکسوت معشوق و عاشق و باز انطوای عاشق در معشوق عیناً، و انزوای معشوق در عاشق حکماً، و اندراج هر دو در سطوات وحدت او جمعاً. و هنالک اجتمع الفرق و ارتتق الفتق و استتر النور فی النور وبطن الظهور فی الظهور، و نودی من وراء سرادقات العزة: الا کل شیئی ما خلاالله باطل، و غایت العین لارسم و لااثر، و برزوالله الواحد القهار
مشتق تو را ز نام خدا نام شد علی اوصاف ایزدی را در شخصت اندراج
از جمله آثار اوست: شرف الفقر، الفصول فی الاصول، المعتقد الکبیر و الصغیر، المنهج فی الفقه، اللوامع، استدراج و اندراج، السماع.
بود مفتاح اول در تقاضا بغیب او اندراج کل اشیاء
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ یعنی آلهتهم مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ من یرشد الی دین الاسلام فاذا قالوا لا، و لا بد لهم منه قُلِ اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ یقال هدیت الی الحق و هدیت للحق بمعنی واحد. أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ امره و طاعته أَمَّنْ لا یَهِدِّی این حرف بر پنج وجه خواندهاند شامی و مکی و ورش لا یهدّی بفتح یا و ها و تشدید دال خوانند اصله یهتدی فادغمت التّاء فی الدّال لأنّها من مخرجها و نقلت فتحة التّاء المدغمة الی الهاء» اهل مدینة بی ورش، یهدّی بسکون ها و تشدید دال خوانند ترکت الهاء علی حالتها قبل الادغام فجمعوا بین ساکنین کقوله یخصمون حفص و یعقوب یهدّی بفتح یا و کسر ها و تشدید دال خوانند، فرارا من التقاء الساکنین مع اتّباع الهاء الدّال فی الکسر» عاصم و رویس یهدّی بکسر یا و ها و تشدید دال خوانند، اتّباعا للکسرة الکسرة اصل این همه یهتدی است و این تشدید ها از بهر اندراج تا است در دال. وجه پنجم قراءة حمزة و کسایی است، یهدی بفتح یا و سکون ها و تخفیف دال، و باین قراءت هدی بمعنی اهتدی است تقول العرب هدیته فهدی.