معنی کلمه اقراء در لغت نامه دهخدا
- اقراءالشعر ؛ انواع و اقسام آن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قرء و قری شود.
اقراء. [ اِ ] ( ع مص ) لازم گرفتن ده را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || لازم گرداندن جل را بر اسب. ( منتهی الارب ). دائم داشتن جل بر پشت ستور. ( تاج المصادر بیهقی ). || مهمانی جستن. مهمانی کردن کسی را. مهمانی خواستن. || دردگین پشت گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || قرآن خواندن فرمودن. || سبب خواندن شدن. ( ناظم الاطباء ). خوانا گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). خوانانیدن. || سلام رسانیدن بر کسی.( اقرب الموارد ). || حیض آوردن. || پاک شدن از حیض. || قرار گرفتن منی درزهدان ناقه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بوقت وزیدن باد. || بازگشتن. || نزدیک آمدن حاجت. || سپس ماندن. سپس گذاشتن. || نهان گردیدن. || برگردیدن. || پرستیدن. || بند کردن زن را جهت استبراء. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).