اغتنام

معنی کلمه اغتنام در لغت نامه دهخدا

اغتنام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) غنیمت گرفتن. ( آنندراج ) ( المصادر زوزنی ). بغنیمت داشتن. ( مجمل اللغة ) ( تاج المصادر بیهقی ). غنیمت شمردن. ( منتهی الارب ). افتراص. ( تاج المصادر بیهقی ). انتهاز. ( یادداشت بخط مؤلف ). غنیمت شمردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) : شمس المعالی در اکرام مقدم و احترام جانب و اغتنام مورد او همه غایتی رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 43 ). || غنیمت گرفتن از کنار. ( آنندراج ) ( یادداشت بخط مؤلف ). || انتهاز غنم ؛ بدست آوردن گوسفند. ( از اقرب الموارد ).
- اغتنام فرصت ؛ دریافتن فرصت. دریافت وقت. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه اغتنام در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) غنیمت شمردن .

معنی کلمه اغتنام در فرهنگ عمید

غنیمت شمردن، غنیمت دانستن چیزی.

معنی کلمه اغتنام در فرهنگ فارسی

غنیمت شمردن، غنیمت دانستن چیزی
( مصدر ) غنیمت شمردن غنیمت دانستن .

معنی کلمه اغتنام در ویکی واژه

غنیمت شمردن.

جملاتی از کاربرد کلمه اغتنام

روزبهان بقلی او را صاحب تصنیف می‌داند و اثری به نام «حامیم القدم» را به او نسبت می‌دهد. از این کتاب اثری نیست، اما اقوال و سخنان متعددی در منابع آمده که در آنها دیدگاه خود را دربارهٔ این موضوعات بیان کرده‌است: توحید، مخالفت با نفس، اغتنام وقت، فنا، خوف و رجا، معرفت و انواع آن، جمع و تفرقه، توبه، محبت، زهد، رضا، یقین، مشاهده و ….
در مجموعه اقوال و سخنانی که از ابوسلیمان برجای مانده این مطالب و موضوعات عرفانی شرح و تفسیر شده‌است: خوف و رجا، سماع، جوع، مجاهده و ریاضت، زهد، اخلاص، صدق، صبر، رضا، قناعت، توکل، تفکر، تواضع، حزن، محاسبه نفس، معرفت، یقین، محبت و اغتنام وقت.
چون مدح تو کند سبب اغتنام خویش تا حَشْر نگسلد مددِ اغتنام او
مسئلة مرگ و بی‌اعتباری محنت‌سرای دنیا، که از بُن‌مایه‌های جهان‌بینی عرفانی است، در اسرارنامة او برجستگی چشمگیری دارد. او مثل خیام همشهری دانشمند و تلخ‌اندیش خویش به عبرت در کار جهان می‌نگرد و صحرای عالم را پر از تن سیمین و زلف سیاه و قد سرو می‌بیند که در زیرخاک خفته‌اند و از هر برگ گیاهی که می‌روید آهی برون می‌آید؛ اما برخلاف خیام از این واقعیت پردرد و دریغ، اغتنام فرصت و لذت‌جویی از زندگی را نتیجه نمی‌گیرد، بلکه به ترک شادی و غرور و خودداری از برکشیدن باغ و منظر و انفاق مال سفارش می‌کند. کسی که به دنیادوستی مشغول شود، عمر به رایگان می‌دهد و با مردن از محنت سرای جهان نمی‌رهد، بلکه محنت و بلای او آغاز می‌شود.
اغتنام فرصت را، نخست به تکمیل ترجمه به نثر پرداخت و پس از فراغت آن را به نظم درآورد و اکنون با حذف مقدمه منظومه‌، از آغاز رساله عبارات نثر و اشعار آن را در برابر هم نوشته به دوست عزیزم آقای میرزا مجید خان موقر به یادگار می‌سپارم و طبع و نشر آن را به اختیار ایشان می گذارم.
فجدو فی قبض کفی و کف یدی و شنوا الغارات علی بیتی و بلدی و ما ابقوا شیئا من ترک الحیاء و سفلک الدماء و ضبط الحبوب و خبط الزروع و قلع الاصول و قطع الفروع و انتهاب الدواب و اغتنام الاغنام.