اضمحلال
معنی کلمه اضمحلال در فرهنگ معین
معنی کلمه اضمحلال در فرهنگ عمید
معنی کلمه اضمحلال در فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) نیست شدن نابود شدن . ۲ - از هم پاشیدن . ۳ - ( اسم ) ناپدیدی . ۴ - از هم پاشیدگی .
معنی کلمه اضمحلال در ویکی واژه
از هم پاشیدن.
نابودی.
جملاتی از کاربرد کلمه اضمحلال
نظر الزاهدین فی الاعمال نظر العارفین فی اضمحلال
منطقهگرایانی که از جنوب برخاستهاند، بیش از توجه به غرایب، به کاوش در مسایل ملموس زندگی پرداختهاند. علیمراد فدایینیا، زندگی کارگران بندر و درگیریهای آنان را با کارفرمایان خارجی توصیف میکند، محمد ایوبی داستانهایی دربارهٔ مهاجرت مردم جنوب برای کار و نان به کشورهای خلیج فارس نوشت؛ علی مدرس نراقی زندگی کارمندان بندرهای پرتافتاده را به شیوهٔ کافکایی تصویر کرد و عدنان غریفی متأثر از ویلیام فاکنر، اضمحلال مظاهر بومی را در جنوب، از خلال نابودی نخلستانها و سربرآوردن خانههای سیمانی، به نمایش گذاشت، اما هیچکدام از این نویسندگان شکل ویژهٔ خود را در ادبیات اقلیمی نیافتند و تمام تلاش خود را صرف آفریدن داستانهای مدرنیستی کردند.
نظر الزاهدین فی الافعال نظر العارفین فی اضمحلال
خود اضمحلال خلق آن در حق آمد مقید مضمحل در مطلق آمد
این دوره از فتح بغداد توسط آل بویه در ۳۳۴ هجری قمری شروع میشود و تا ۵۹۰ هجری که سلجوقیان در عراقین مضمحل شدند به طول انجامید. این دوره به دو بخش تقسیم میشود. در نیمه اول آن از فتح بغداد توسط عمادالدوله دیلمی آغاز میشود و خلیفه تحت کنترل امرای ایرانیتبار و شیعه بویی قرار دارد. در دوره دوم با ورود طغرلبیگ، مؤسس امپراتوری سلجوقی، به بغداد در سال ۴۴۸ آغاز میشود و تا اضمحلال سلجوقیان عراق به دست خوارزمشاهیان در سال ۵۹۰ بهطول میانجامد. در این دوره خلیفه تحت کنترل سلاطین ترک تبار سنی قرار داشت. طی این دوره، هر زمان امرا و سلاطین مقتدر بودند، خلیفه بیشتر یک منصب نمادین بهشمار میرفت و هر وقت آنها ضعیف میشدند، خلیفه قدرت میگرفت.
گاه این آینۀ او بود، گاه او آینۀ این، آنگه که محبوب آینه بود، محب نظر کند، اگردر صورت محبوب باطن و معانی خود بیند متشکل بشکل ظاهر او، نفس خود را دیده باشد بچشم خود، و اگر صورتی بیند جسدی غیر شکل او و ورای آن چیزی دیگر داند که هست، صورت محبوب دیده باشد بچشم محبوب، اما اگر محب آینه بود نظر کند، اگر صورت محبوب مقید است بشکل آینه، حکم او را باشد: لون الماء لون انائه، و اگر خارج از شکل خود بیند، بداند که آن مصور است که محیط است بهمه صور. والله من ورائهم محیط چون محب مفلس از عالم صور قدم فراتر نهد، همتش محبوب متعالی صفت خواهد، سر به محبوبی فرود نیارد که مقید بود بقید شکل و مثال،تا به قید جملۀ صور از شهود او محو شود، محبوب را بیواسطۀ صورت و معنی بیند، چه: انما یتبین الحق عند اضمحلال الرسوم.
اوّل علم حقیقت است و برتر از آن عین حقیقت و وراء آن حقّ حقیقت: علم حقیقت معرفت است، عین حقیقت وجود است، حقّ حقیقت فناست. علم الحقیقة ما انت له عند الحق، عین الحقیقة ما انت به من الحقّ، حقّ الحقیقة اضمحلالک فی الحقّ.
علم الحقیقة ما انت له عندالحق، و عین الحقیقة ما انت به من الحق و حق الحقیقة اضمحلال فی الحق، الحق ما لم یزل الحظمالم یکن، والعبادة صدف والرسم معار،علم الحقیقة تلبیسه عن اسمه. و عین الحقیقة مراده و حق الحقیقة هو عز ذکره.
بدانکه اگرچه عوام، فرق حلولیه و تناسخیه و اتحادیه و عشاقیه و واصلیه و غیرهم را از صوفیه میخوانند و اما صوفیه ایشان را باطل و ایشان را کافر دانند. و مشرب عرفای این طایفه این است که صوفی یک فرقه است ولی به اعتبار رجوع ایشان به خلق به جهت ارشاد، مسمی به شیخ و مجذوب میشوند، وایشان دو طایفهاند اول: مشایخ که به واسطهٔ کمال متابعت رسول مختار و ائمهٔ اطهار به مرتبهٔ کمال رسیدهاند که عبارت از فنای حقیقی عین سالک است در احدیت ذات، به قرب فرایض و فنا و اضمحلال اوست در احدیت جمع به قرب نوافل و بعد از فنا رجوع به خلق را از آن تعبیر به بقاء باللّه مینمایند و این فرقه کامل و مکملند که ایزد تعالی ایشان را به عین عنایت بعد از استغراق در بحرتوحید از شکم نهنگ فنا به ساحل بقا خلاصی ارزانی فرموده، تا خلق را به طریق نجات و فوز به درجات دلالت نمایند. طایفهٔ دویم آن جماعت که بعد از وصول به درجهٔ کمال که عبارت از فناست، حوالهٔ تکمیل و رجوع خلق به ایشان نشده، در وادی فنا چنان مفقود و نابود گردیدهاند که اثری و خبری از ایشان به ناحیهٔ بقا نرسیده،و در زمرهٔ سُکّان قباب غیرت، انخراط یافتهاند و بعد از کمال وصول به مرتبهٔ ولایت به تکمیل دیگران نشتافتندو به تربیت دیگران مأمور نگردیدند، و از عالم فنا به سرای بقا نیامدند.
از زمانی که ارتباطات با دنیای غرب قوت پیدا کرد، قدرت چینیها شروع به اضمحلال نمود. در همین زمان ژاپن که از زیر یوغ چینیها خارج شده بود، جایگاه خود را به عنوان کشوری مستقل تثبیت کرد. در جریان جنگ جهانی دوم کره، تایوان، بیشتر شرق چین، هنک کنگ و ویتنام به کنترل ژاپنیها درآمد. با شکست ژاپن در این جنگ کره مستقل شد و پس از شکست جمهوری خواهان از کمونیستها در چین، تایوان به عنوان جمهوری چین تشکیل گردید.
این مجموعه نمایشی از پنج قسمت مستقل تشکیل شده بود که وجه مشترک همهٔ آنها، به تصویر کشیدن اضمحلال و سقوط روابط خانوادگی و مناسبات اجتماعی در جامعه آمریکا بود و هر قسمت از آن، به گوشهای از این انحطاط میپرداخت.
ز ذکر و فکر رسیدم به مشهدی که گرفت حجاب کون ز وجه حقیقت اضمحلال
موسورگسکی روز و شب را در میخانهای در سن پترزبورگ به همراه مردمانی نه چندان خوشنام میگذراند. او و دوستان مشروبخوارش نوشیدن الکل را امری مطلوب تلقی و آن را به اعتراضی اخلاقی و زیباییشناسانه تعبیر میکردند. اما در عمل این رفتار نمایشی منجر به انزوا و اضمحلال بیشتر موسورگسکی شد.
سعی جز در پی تکمیل معارف غلط است ملت جاهل محکوم به اضمحلال است
صنعتی شدن با افزایش تولید همراه گردید و تکنولوژی امکان تولیدات گسترده و یکسان را فراهم کرد. در آن زمان، اصل تولید به مسئله جدیدی تبدیل شد و تمام تلاشها صرف حل همین مسئله میگردید. تقاضای بازار در اولویت دوم قرار داشت. در این دوره، شیوه تولید که مورد توجه مارکس نیز قرار گرفت، اولویت و مسئله نخست نظام سرمایهداری به حساب میآمد. اما با رشد صنعت و افزایش تولیدات، ایجاد تقاضا برای کالاهای تولیدی به امری مهم بدل گردید. اگر مصرفکنندهای نباشد، جامعه صنعتی در خطر اضمحلال خواهد بود. در این وضعیت، تولید تقاضا به جای تولید کالا به مساله اول تبدیل گردید.
در سده نوزدهم میلادی در شهر سن پترزبورگ، آنا (با بازی گرتا گاربو) به همراه همسر ثروتمندش به نام کارنین (با بازی بازیل رتبون) زندگی یکنواخت و خسته کنندهای دارد. تا اینکه آنا متوجه میشود که برادرش استیوا دچار اضمحلال زندگی زناشویی اش شده و دلیل آن هوا و هوس استیوا میباشد. آنا به یاری برادرش میشتابد، اما خود درگیر رابطهٔ عاطفی با سروان ورونسکی (با بازی فردریک مارچ) میشود. اما آنا تن به این رابطهٔ هوس آلود نمیدهد چون ورونسکی را با زنی دیگر مییابد و…
دگردیسی سیارهای شهر و اضمحلال آن، آنری لوفور، امیر طهرانی (مترجم)، ناشر: فضا و دیالکتیک.
من اضمحلالِ ایران را به چشم خویش میدیدم کنون در مغز استقلالِ این کشور مُجَسَّم شد