اضائت

معنی کلمه اضائت در لغت نامه دهخدا

اضائت. [ اِ ءَ ] ( ع مص ) رجوع به اضاءة شود.
اضائة. [ اِ ءَ ] ( ع مص ) رجوع به اضاءة شود.

معنی کلمه اضائت در فرهنگ معین

(اِ ئَ ) [ ع . اضائة ] ۱ - (مص م . ) روشن کردن . ۲ - (مص ل . ) روشن شدن . ۳ - (اِمص . ) روشنایی .

معنی کلمه اضائت در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) روشن کردن روشنایی دادن . ۲ - ( مصدر ) روشن شدن . ۳ - ( اسم ) روشنایی .

معنی کلمه اضائت در ویکی واژه

اضائة
روشن کردن.
روشن شدن.
روشنایی.

جملاتی از کاربرد کلمه اضائت

قداضائت شمسنا کل الظلام مایری الخفاش ضعفا نور عین
تا حجت امامت بحجت قائم اقامت گرفت و چندی چون جلوه گل در چمن و تابش شمع بر انجمن، چهره عیان گشوده داشت و ظلمت جهان زدوده، یک چند نیز بر مثال شاهد گل که با برقع غنچه مانوس گردد و پرتو شمع که از پرده فانوس تابد، نشر طیب افاضت کرده وبسط نور اضائت؛ وزان پس مانند شاخ گل در کاخ بستان و شمع تابان در حجره شبستان درخلوت غیب نشست، در، بر بیگانگان بست و تنی چند از خواص را بار رخصتی خاص مبذول داشت که گاهی راه بستان جویند، بار شبستان یابند؛ بمعنی پرتوی از غیب بینند، نهانی نکهتی در جیب آرند، جهانی بنشانی از آن روشن کنند، عصری بعطری ازین گلشن سازند؛ تا حدود شرایع هم چنان جاری و شایع باشد و مهام ودایع بکلی مهمل وضایع نگردد.
شمس را با رخ زیباش اضائت اندک بحر را با دل داناش بضاعت مزجات
اضائت مه و خور نزد رای او تاریک بضاعت یم وکان پیش طبع او مزجات