وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ با همه عهد بست و از همه پیمان گرفت و همه اجابت کردند، اما قومی بطوع اجابت کردند و قومی بکره او که بطوع اجابت کرد عیان او را بار داد و مهر ازل وی را دست گرفت، و او که بکره اجابت کرد حق بر وی بپوشید تا در تاریکی و بیگانگی بماند. این میثاق بر عموم روز اول و در عهد ازل برفت، که احدیت بر دلها متجلی شد، یکی را تجلی سیاست و عزت بود یکی را تجلی لطف و کرامت آنها که اهل سیاست بودند در دریای هیبت بموج دهشت غرق شدند، خردهاشان حیران و دلهاشان تاریک، گرد بیگانگی بر رخسار ایشان نشسته، داغ جدایی بر پیشانی ایشان نهاده، که أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ. و آنها که اهل لطف و کرامت بودند ایشان را بزیور انس بیار است و بنور توحید بیفروخت، و این رقم تخصیص بر ناصیه دولت ایشان کشید که أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ آب آشنایی را در دل ایشان جویی بریده و زرع دوستی را تخم سعادت پر کنده، و میوه بستاخی را درخت دولت نشانده، و دیدار منت را چراغ معرفت افروخته، و آن گه حوالت همه با فضل و رحمت خود کرده و گفته که فلو لا فضل اللَّه علیکم و رحمته لکنتم من الخاسرین.
ربنا ظلمنا انفسنا و ان تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین.
چون اللَّه تعالی نکاح زنان اهل کتاب حلال کرد، آن زنان گفتند: این نکاح را حلال نکرد بر مسلمانان مگر که اعمال ما نیز پسندید، و از ما خشنود گشت، رب العالمین این آیت فرستاد: وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ نه چنان است که ایشان میگویند، که نکاح ایشان ایشان را از کفر بیرون نیارد، و بایشان سود نکند، که هر که کافر شود بایمان، عمل وی تباه است. درین کلمت سه وجه گفتهاند: یکی آنست که هر که کافر شود بایمان یعنی که از ایمان باز برد، چنان که تصدیق کرد تکذیب کند. دیگر وجه آنست که: و من یکفر بشیء مما یحب به الایمان من صفات اللَّه و اسمائه و کتبه و رسله و ملائکته و الیوم الآخر و القدر کله خیره و شره و ما نطق به الکتاب و السنة الصحیفة من الغیب کالجنّة و النار و العرش و الکرسی و الحجب و الحوض و المیزان و الصراط. سدیگر وجه مجاهد گفت: و من یکفر بالایمان یعنی و من یکفر باللّه، «فقد حبط عمله و هو فی الآخرة من الخاسرین» ممّن خسر الثواب.
ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین
ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم، همچون کسانی مباشید که سر به گفتار نصیحتکنان فرو نیاوردند و قول علما و صلحا گوش نکردند و فرمان خدا و رسول نبردند. پاداش این معامله چه دیدند و این عمل با ایشان چه کرد؟ فانسیهم انفسهم. والفعل ینسب الی السبب بقوله تعالی و ذلکم ظنکم الذی ظننتم بربکم فاردیکم فاصبحتم من الخاسرین. از حکم این فعل ناخوب چشم بصیرت ایشان فرو دوخت تا ترتیب و ترکیب وجود خود فراموش کردند، و در ظلمات حیرت بماندند، و راه به سر این آیت نبردند که: انا خلقناکم من تراب ثمّ من نطفة ثمّ من علقة ثّم من مضغة مخلقة و غیر مخلقة، و از دولت این معرفت محروم ماندند که، و لَقد خلقنا الانسان من سُلالة من طین ثم جعلناه نطفة فی قرار مکین ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاماً فکسونا العظام لحماً ثم انشاناه خلقاً آخر فتبارک الله احسنُ الخالقین. این علم خویشتنشناسی است و آن کس را که در این علم نظر نیست در بیان وجود، حکم فانسیهم انفسهم در شأن او واقع است. و جای دیگر فرمود قُل سیروا فی الارض فَانظروا کَیْفَ بَدءَ الخَلْقَ ثُمَّ الله ینشئ النشأَة الأخِرة، بگوی ای محمد سفر کنید در زمین و نظر کنید تا چگونه آغاز آفرینش میکند و چگونه به انتها می رساند؟ کمینه دانهای که در زمین به قدرت او پرورش می یابد چگونه بیخ و شاخ و برگ باز میکند؟ تخم خرمایی خرمابنی می گردد. این هم بگذار که حکم ظاهر است و محقّقان گفتهاند سیروا فِی ألأَرْضِ یعنی در زمین وجود خود سیر کن که اگر دمی به قدم فکرت، گرد عالم وجود خود برآیی از آن فاضلتر که به پای عالم را بپیمایی. اگرچه فرموده است سنریهم آیاتنا فی الآفاق ولی جای دیگر می فرماید و فی انفسکم افلا تبصرون.
قل یا قوم خافوا عن اللّه ولا تتعرّضوا بجمالی ولا تکوننّ من الخاسرین قل إنّا اکتفینا بنفسنا الحقّ عن کلّ من فی السّموات والأرض ویشهد بذلک قیامی فی ملکوت الملک بین الملوک والسّلاطین کذلک نزّلنا الأمر وصرّفنا الآیات لعلّ النّاس یستشعرون فی أنفسهم ویکوننّ من المتذکّرین.
أُوْلئِکَ الَّذِینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ ای لهم فی الدنیا سوء العذاب بقتلهم فی یوم بدر و غیره من المواضع بالسّیف وَ هُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ لاشترائهم الضّلالة بالهدی فخسروا الجنّة و نعیمها و حرموا النّجاة من النّار و ذلک خسران فی خسران و لذلک قال: الْأَخْسَرُونَ، و قیل هو بمعنی الخاسرین فیکون افضل هاهنا للمبالغة لا للشّرکة.
و او برسالت بکافه خلق فرستاد «و ما ارسلناک الا کافه للناس» تا اگر دیگر انبیا دعوت خلق بهشت کردند او دعوت خلق بخدا کند که «وداعیا الی الله باذنه» و رهبر و دلیل جمله باشد بحضرت «وسراجا منیرا» و دیگر مراتب دینی که بواسطه او بکمال خواست پیوست بدیشان رساند و نعمت دین را بدیشان تمام گرداند که «واتممت علیکم نعمتی» و ایشان را باعلا درجه اسلام که مرضیه حق است دلالت کند که «ورضیت لکم الاسلام دینا». چه بحقیقت دین کامل در حضرت عزت اسلام است چنانک فرمود «ان الدین عندالله الاسلام» الآیه و هر چه جز دین اسلام است مردود است که «ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فیالاخره من الخاسرین».