اسخیاء
معنی کلمه اسخیاء در فرهنگ معین
معنی کلمه اسخیاء در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه اسخیاء
نرگس چون اسخیاء زر بر دو دست نهاده و سوسن چون اولیاء بر یکپای ایستاده آنرا دستی بخشنده و این را پایی کشنده.
وابتغی من لئام مصر سنا و انجمی اسخیاء بغداد
بعضی در مسند ریاست و قومی در محشد سیادت، جمعی از ایشان: اغنیاء من التعفف و فوجی از ایشان اسخیاء بلا تکلف.
و «یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ» کنایت است از مهمان دوستی انصار که مهاجران را بجان بپذیرفتند و بهمگی دل دوست داشتند و خان و مان خود از ایشان دریغ نداشتند. و بهر چه داشتند از مال و وطن ایشان را شریک خود ساختند و کام و مراد و بینیازی ایشان بر فقر و فاقه خود اختیار کردند. و این غایت جود است و کمال سخا که ربّ العالمین از ایشان بپسندید و ایشان را در آن بستود و گفت: یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حاجَةً ای حسدا و غیظا مِمَّا أُوتُوا: ای ممّا اعطی المهاجرون من الفیء، آن روز که رسول خدا (ص) غنیمت بنی النضیر میان مهاجران قسمت کرد و بانصار نداد، مگر سه کس را از ایشان هیچ حسدی و غیظی پدید نیامد و بتخصیص مهاجران در آن اموال کراهیتی ننمودند. و بآن قسمت راضی شدند هر چند که ایشان را حاجت و دربایست بود و بغایت خصاصت و فقر و فاقت رسیده بودند، اما حقّ مهاجران بر حقّ خود مقدّم داشتند و راه ایثار رفتند اینست که ربّ العالمین گفت: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ. و فی الخبر: «لم یجتمع فی الدّنیا قوم قطّ الّا و فیهم اسخیاء و بخلاء الّا فی الانصار فانّهم کلّهم اسخیاء، ما فیهم من بخیل».