ارتاج

معنی کلمه ارتاج در لغت نامه دهخدا

ارتاج. [ اِ ] ( ع مص ) ارتاج باب ؛ بند کردن در را.در ببستن. ببستن. بستن در را. در را بستن. ( تاج المصادر بیهقی ). || ارتاج دجاجه ؛ پر شدن شکم مرغ از تخم. پر شدن شکم ماکیان از بیضه. پربیضه شدن شکم مرغ. || ارتاج بحر؛ جوش زدن دریا و بسیار شدن آب آن پس فروبردن همه چیز را. || ارتاج ثلج ؛ پیوسته باریدن برف. || ارتاج اَتان ؛ باردار شدن ماچه خر. باردار شدن ماده خر. || ارتاج ِ خِصب ؛ تمام گرفتن زمین را ارزانی و فراوانی و فراخی. || بسته شدن سخن بر کسی. بسته شدن سخن بر مردم. ( زوزنی ). || بسته گردیدن رحم. || ارتاج ناقه ؛ نطفه نپذیرفتن آن. || ارتاج سنة؛ تمام سال بقحط گذشتن.

معنی کلمه ارتاج در فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) در را محکم بستن .

معنی کلمه ارتاج در فرهنگ فارسی

بستن در را

معنی کلمه ارتاج در ویکی واژه

در را محکم بستن.

جملاتی از کاربرد کلمه ارتاج

بسیار در پیِ آرزوی پراگنده رفتن و چشمِ تمنّی از هر جانب انداختن، اختیارِ عقل نیست. در روضهٔ این نعیم مقیم باید بود، اِذَا اَعشَبتَ فَانزِل. آخر بنشست و دواعیِ طلب را از درونِ دل فرو نشاند. زاغ را از نشستنِ او دل از جای برخاست و اندیشهٔ مزاحمتش گرد خاطر برآمد و گفت: اکنون مرا طریقِ ازعاج این خصم و ارتاجِ ابواب اقامت او از پیرامُنِ این وطنگاه که محصولِ امانی و منحول عمر و زندگانی دارم.
زهی عصر و فرخ زمانی که باج تو را آمد از مصر و از کارتاج
ز سود و حبش چون که بگرفت باج همی خواست رفتن سوی کارتاج