ابتدا کردن

معنی کلمه ابتدا کردن در فرهنگ معین

(اِ تِ. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) شروع کردن ، آغاز کردن .

معنی کلمه ابتدا کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - آغاز کردن شروع کردن . بدئ . ۲ - پیش دستی کردن سبقت گرفتن تبادر مبادرت . ۳ - انشائ .

معنی کلمه ابتدا کردن در ویکی واژه

شروع کردن، آغاز کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه ابتدا کردن

به شعر اندر بود واجب به نامت ابتدا کردن که نام تو به شعر اندر چو تکبیر نماز آمد
به دل جدا نتوان کرد دوست را از دوست که دوستان را یک دل ز ابتدا کردند
و آن‌چه گفتم که: «به حکم استدعای تو قیام کردم و بر تمام کردن مرادت از این کتاب عزمی تمام کردم»، مراد از آن این بود که مرا اهل سؤال دیدی و واقعهٔ خود از من پرسیدی و این کتاب از من اندر خواستی، و مرادت از آن فایده بود؛ لامَحاله بر من واجب شد حق سؤال تو گزاردن. و چون اندر حال به تمامی حق سؤالت نرسیدم، عزمی تمام ببایست و نیتی که تمام کنم تا اندر حال ابتدای کتاب و نیت تمام کردن آن، حکم جواب آن را ادا کرده باشم. و قصد بنده چون به ابتدای عمل وی به نیت مقرون بود، اگرچه وی را اندر آن عمل خلل پدیدار آید، بنده بر آن معذور باشد؛ و از آن بود که پیغامبرصلی اللّه علیه و سلم گفت: «نیّةُ المؤمِن خیرٌ مِنْ عَمَلِه. نیت کردن به ابتدای عمل بهتر از ابتدا کردن بی نیت.»