آمیزش کردن

معنی کلمه آمیزش کردن در ویکی واژه

آمیزش‌کردن
معاشرت کردن، نشست و برخاست کردن. به بغداد رفته، با صوفیه آمیزش کرد. «مجتبی‌مینوی»

جملاتی از کاربرد کلمه آمیزش کردن

از پیامبر (ص) نقل است که: دانشمندان تا آن زمان که آمیزش با سلطان پیشه نکرده اند، امینان پیامبران بر مردمان اند. اما آن گاه که با ایشان آمیزش کردند و بکار دنیا پرداختند. به پیامبران خیانت کرده اند، از این رو از ایشان برحذر باشید.
درخت گفت : آنچ تو از من یافتی، اصطناعی بود که ترا بواسطهٔ آن متقلّد کردم و رقبهٔ ترا در ربقهٔ خدمت و منّت آوردم تا تو دانی که آنرا که بر تو دستِ احسان باشد. قدرت و امکانِ اساءت هم هست. مرد را ازین سخن وقعی سخت بردل نشست و هیبتی تمام از استغناء او و نیازمندیِ خویش در خود مشاهدت کرد و همگی او چنان فرو گرفت که در جوابِ او منقطع آمد.این فسانه از بهرآن گفتم تا معلوم شود که چون تو خداوندشوی و‌من بنده، وقارِ خداوندی بر افتقارِ بندگی نشیند و هر آنچ در خاطر آید، گستاخ و بی‌مبالات نتوانم گفت و بدانک آمیزش کردن و تبسّط نمودن در جبلّت تو مرکبست و در همه اوقات آن بکار نمی‌باید داشت، خاصّه پادشاه را که در ایشان عیبی بزرگ و منقصتی شنیع باشد و مردِ دانا هیچ ناآزموده گستاخ نشود و بی تجربه و امتحان در کارها تعجیل و توغّل روا ندارد و هر سخنی را مقامِ تصدیق و تحقیق بداند تا او را آن نرسد که آن مردِ کفشگر را رسید. زیرک پرسید : چون بود آن داستان ؟