آصار

معنی کلمه آصار در لغت نامه دهخدا

( آصار ) آصار. ( ع اِ ) ج ِ اِصْر.
اصار. [ اِ] ( ع اِ ) میخ طناب. ( اقرب الموارد ). میخ طناب خیمه.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اصارة. ایصر. || حشیش. ( اقرب الموارد ). گیاه. ( منتهی الارب ). اصارة. ایصر. || رسن کوتاه که بدان دامن خیمه به میخ بربندند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رسن که دامن خیمه با میخ بدان بندند. ج ، اُصُر. ( مهذب الاسماء ). || زنبیل. || گلیمی که در آن گیاه پر کرده آرند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). ج ، اُصُر، آصرة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه آصار در فرهنگ فارسی

میخ طناب . میخ طناب خیمه . یا حشیش گیاه یا رسن کوتاه که بدان دامن خیمه به میخ بر بندند .

معنی کلمه آصار در ویکی واژه

(قدیم): گناهان. جمعِ اِصر. آن جماعت که درجه شهادت یافته‌اند ... از حمل آصار و ثقل اوزار ... سبکبار شده. «جوینی»
آصار ممکن است به زبان معیار باستان به دو بخش آ - صار قابل تجزیه باشد و منظور از صار، پیچیدن، طناب پیچ کردن احتمالا اسیر یا مغلوب بوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه آصار

وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ بر قراءة شامی «آصارهم» علی الجمع، عرب مواثیق را اواصر خوانند، یکی از آن اصرة، معنی آنست که از ایشان فرو نهند آن عهدهای گران و بارهای عظیم که بر بنی اسرائیل بود که در تورات بایشان فرموده بودند چون قتل نفس در توبه و بریدن اعضاء که بوی گناه کردند، و جامه که پلید شد از میان جامه بر آوردن و بریدن، و در قتلها که کردند قصاص نه دیت و نه عفو. این تشدیدها باغلال ماننده کرد، یعنی: للزومها کلزوم الغل فی العنق، چنان که غلّ در گردن آویخته بود، و از آن جدا نبود، این مواثیق و عهود بر ایشان نهاده بودند و لازم کرده، و گفته‌اند: اغلال اینجا محرّمات‌اند و مناهی که بر بنی اسرائیل بود، که عیسی مریم گفت: وَ لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ من آن را آمده‌ام که بعضی از حرام کرده‌ها بر شما حلال کنم، و این غل همان است که عجم میگویند دست فلان کس فرو بستند. دست فلان کس بر گردن بسته، یعنی که او را از تصرف منع کردند، و از مراد محروم، فَالَّذِینَ آمَنُوا من الیهود بِهِ ای بمحمّد وَ عَزَّرُوهُ ای عظّموه وَ نَصَرُوهُ. و أصل التعزیر المنع، یعنی نصروه بمنعهم کلّ من اراد کیده، وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ ای القرآن. و سمّاه نورا لانّه یبین للنّاس امور دینهم و دنیاهم و آخرتهم و عقباهم، و «مع» یدلّ علی البقاء، ای انزل علیه و بقی معه، أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ الظّافرون بالامانی، الباقون فی النعیم.
و قال الخلیل بن احمد: سمّیت لَیْلَةِ الْقَدْرِ لانّ الارض تضیق فیها بالملائکة من قوله تعالی: وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ و اختلفوا فی وقتها: فقال بعضهم: انّها کانت علی عهد رسول اللَّه (ص) ثمّ رفعت و عامّة الصّحابة و العلماء علی انّهم باقیة الی یوم القیامة. لما روی عن ابی هریرة قال: زعموا انّ لَیْلَةِ الْقَدْرِ قد رفعت و کذب من قال ذلک هی فی کلّ شهر رمضان استقبله. و قال بعضهم: هی فی لیالی السّنة کلّها حتّی لو علق طلاق امرأته او عتق عبده بلیلة «القدر» لم یقع الطّلاق و لم ینفذ العتق الی مضیّ سنة من یوم حلف. یروی ذلک عن ابن مسعود قال: من یقسم الحول کلّه یصبها، فبلغ ذلک عبد اللَّه بن عمر فقال: یرحم اللَّه ابا عبد الرّحمن اما انّه علم انّها فی شهر رمضان و لکن اراد ان لا یتّکل النّاس و الی هذا ذهب ابو حنیفة انّها فی جمیع السّنة. و عن ابن مسعود ایضا قال: اذا کانت السّنة «فِی لَیْلَةِ» کانت فی العامّ المستقبل «فِی لَیْلَةِ» اخری و الجمهور من اهل العلم علی انّها فی شهر رمضان فی کلّ عامّ. قال ابو رزین العقیلی: هی اوّل «لیلة» من شهر رمضان. و قال الحسن: «لیلة» سبع عشرة و هی اللّیلة الّتی کانت صبیحتها وقعة بدر، و الصّحیح انّها فی العشر الاواخر من رمضان و الیه ذهب الشّافعی. قالوا: کانت الامم تطلبها فی لیال السّنة کلّها فردّها اللَّه عزّ و جل لهذه الامّة الی رمضان لتکون ایسر للطّلب للیسر الّذی خصّها به فی دینه و وضعه الآصار عنها فدعا رسول اللَّه (ص) فوضعها له و لامّته فی شهر رمضان ثمّ دعاه فوضعها فی العشر الاواخر ثمّ جدّ فی الطّلب و دعا اللَّه فوضعها فی الاوتار منها فهی لا تخرج من العشر الاواخر منه و ترا ثمّ دعاه فاراها ایّاه فی منامه مرّتین. امّا احدیهما فایقظه بعض اهله فنسیها و امّا المرّة الأخری فخرج لیخبر اصحابه فتلاحی رجلان فاصلح بینهما فنسیها، فقال لهم: اخبرت بها ثمّ رفعت و عسی ان یکون خیرا فاطلبوها فی کلّ وتر، و یروی فالتمسوها فی التّاسعة و السّابعة و الخامسة ثمّ اختلفوا فی انّها ایّ، لیلة من الاوتار.
و قال مقاتل بن سلیمان: نسخها قوله: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ». «هُوَ اجْتَباکُمْ» ای اختارکم لدینه و لجهاد عدوّه و نصرة نبیّه و اختارکم من سائر الامم، «وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» ای ضیق معناه انّ المؤمن لا یبتلی بشی‌ء من الذنوب الّا جعل اللَّه له منه مخرجا بعضها بالتوبة و بعضها برد المظالم و القصاص، و بعضها بانواع الکفّارات، فلیس فی دین الاسلام ما لا یجد العبد سبیلا الی الخلاص من العقاب فیه، فلا عذر لاحد فی ترک الاستعداد للقیامة، و قال مقاتل: یعنی بذلک الرخص عند الضرورات کقصر الصّلاة فی السفر و التیمم و اکل المیتة عند الضرورة، و الافطار فی السفر و بالمرض، و الصّلاة قاعدا عند العجز عن القیام. و قال ابن عباس: الحرج ما کان علی بنی اسرائیل من الآصار الّتی کانت علیهم وضعها اللَّه عن هذه الامّة. «مِلَّةَ أَبِیکُمْ» نصب بنزع حرف الصفة ای کملّة ابیکم و المعنی وسّع علیکم کما وسّع علیه، و قیل نصب علی الاغراء ای اتبعوا ملّة ابیکم «إِبْراهِیمَ»، و انّما امر باتّباع ملة ابرهیم لانّها داخلة فی ملّة محمّد.