جملاتی از کاربرد کلمه آتشین پا
شدهایم آتشین پا که رویم مست آن جا تو برو نخست بنگر که کنون به خانه هست او
آتشین پارههای بیجاده پربها رشتههای مروارید
در لاله زار عشق ز گفتار آتشین پا در رکاب، مهر خموشی چو شبنم است
آتشین پایی ز وادی می رسد کاندر حرم ریگ ها را سایه پرورد مصلا کرده اند
کوه طوری را که بر زانوی تمکین تکیه داشت از نگاه برق جولان آتشین پا کرد حسن
مگر شد کاروانسالار، شوق آتشین پایم؟ که برق و و باد در دنبال عذر لنگ میگردد