روشنه
معنی کلمه روشنه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه روشنه
شاهنشاهان ایران روا میداشتند که هر یک از شاهان اطراف خود را به نامی که بدان مشهورست بخوانند و مثلاً هر که را که شاه بامیان بود شیر میگفتند و هر که را شاه مرو بود کنارنگ میگفتند و شاه دماوند را مصمغان و شاه گرگان را صول (چول) و شاه طبرستان را بدشخواگرشاه و شاه اسروشنه را افشین و شاه سغد و فرغانه را اخشید میگفتند و میگفتند: اخشید سغد و اخشید فرغانه و شیر بامیان و کنارنگ مرو و افشین اسروشنه.
احمد بن اسد که در تاریخ با نام احمد یکم نیز مشهور است، بیش از سایر برادران عمر کرد. دربارهٔ او نسبت به سایر فرزندان اسد اطلاعات بیشتری در دست است و او را زمینهساز حکومت سامانیان بر خراسان میدانند. دربارهٔ احمد آمده که شریف و خوشرفتار بود و چنین پیداست که صلح و ثبات را در منطقه برقرار کردهاست. او ابتدا حاکم فرغانه بود و در زمان مرگ و با توجه به ضمیمهکردن قلمروی برادران درگذشتهاش، سمرقند، اسروشنه و چاچ را نیز در اختیار داشت و بدین ترتیب، تقریباً تمام فرارود را زیر یک پرچم واحد یکپارچه کرده بود.
ته کیچه سر، عاشق مردمِ کوکوئه اون وخته منه روشنه روز سییوئه
یاربْ بوینمْ دولتْرِهْ منْ به ته کُومْ ته روشنهْ روزْ هرگز نَوِّهْ رنگِ شُومْ
از در اسروشنه تا لب اروند رود وز لب دریای روم، تا در هندوستان
ته یاسهْ منه روشنه روزْ سییوئه ناصبر و قرار وُ آروم وُ نا خُوئهْ
واه که دل به دوم ته پری رخسارکتْ مِنِ روشنه روز و شو، حال به حال کتْ
در پایان، این شورش، توسط سپاهیان افشین که فرماندهٔ سپاه عباسی که ایرانی و اهل استروشنه بود، سرکوب شد و بسیاری از یاران بابک در کوهها پراکنده شدند و فرار کردند. خود بابک نیز به همراه تعدادی از اعضای خانواده و چند تن از رزمندگانش در مسیرهای کوهستانی به سمت ارمنستان حرکت کردند؛ اما در نهایت بابک توسط افشین دستگیر شده و به اسارت برده شد و در سامرا به دار آویخته شد.
یحیی بن اسد، امیر چاچ (چاچکند یا تاشکند امروزی) و اسروشنه، تصویر روشنی از خود در تاریخ به یادگار نگذاشتهاست. دربارهٔ او آوردهاند که: «بسیار ضابط بود و در دربار خود اقدامات بسیاری صورت داده بود.» وی از ۸۱۹ تا ۸۵۵ میلادی بر امارت خود حکومت کرد و همچنین در سه یا چهار سال آخر عمر، در کنار برادرش احمد، امیر سمرقند نیز بود. با این حال به نظر میرسد که پس از مرگ نوح، احمد به حاکم اصلی سمرقند تبدیل گشتهاست و یحیی از قدرت چندانی در آنجا برخوردار نبوده. با مرگ وی در سال ۸۵۵، احمد امارت او را ضمیمه قلمروی خود کرد.
یاربْ بوینمْ دولتْرِه من به ته کومْ، ته روشنهْ روزْ، هرگز نَوِّهْ رنگِ شُومْ،
کتیبههایی که بر روی چوب متعلق به قصر هُجره در شمال اُسروشنه (تاجیکستان) به دست است، نیز متعلق به اواخر قرن هشتم میلادی است.
دوست گله باغ گرد، زنگی خیله این روشنه روز، مه ور به سون لیله