انهزام
معنی کلمه انهزام در فرهنگ معین
معنی کلمه انهزام در فرهنگ عمید
۲. هزیمت یافتن، شکست خوردن لشکر.
معنی کلمه انهزام در فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) شکسته شدن مغلوب گشتن شکست خوردن (سپاه ) هزیمت یافتن شکستن . ۲ - شکست هزیمت . جمع : انهزامات .
معنی کلمه انهزام در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه انهزام
الدیک فی صیاح واللیل فی انهزام والنور قد تبدی من لجة الظلام
ابن اثیر محقق سدههای ششم و هفتم هجری در کتاب الکامل در بیان انهزام علاءالدوله بن کاکویه از سپاه مسعودبن محمود بن سبکتکیتن(جلد 22 صفحات 116 تا 135) از فردقان سخن به میان آورده و احمد تتوی از نویسندگان سده یازدهم هجری در کتاب تاریخ الفی: تاریخ هزارساله اسلام، به نقل از وی اینگونه نوشته است: ...از وقایع دیگر لشکرکشی مسعودبن محمود جهت استیصال علاءالدوله است که مسعود بر سر ولایت علاءالدوله رفت.
شما ندانسته اید که مرگ علماء ثلمه دین مسلمانی است و بالاترین حادثه آسمانی، هر عالم که از عالم عدم در عالم قدم مجاهدت نهاد، از رحلت و هجرت او انهدام کشوری و انهزام لشگری باشد، که هزار کلاه مرصع در شارع مرگ مقطع و متلاشی گردد
امیر از پی تاریخ انهزام و گریزش نگاشت بر ورق اندر «بدی شکسته ابوالفتح »
و عن ابن مسعود قال قال رسول اللَّه (ص): «عجب ربّنا من رجلین: رجل ثار عن وطائه و لحافه من بین حبّه و اهله الی صلاته فیقول اللَّه تعالی لملائکته انظروا الی عبدی ثار عن فراشه و وطائه من بین حبّه و اهله الی صلاته رغبة فیما عندی و شفقا ممّا عندی، و رجل غزا فی سبیل اللَّه فانهزم مع اصحابه فعلم ما علیه من الانهزام و ما له فی الرجوع فرجع حتی هریق دمه فیقول اللَّه لملائکته انظروا الی عبدی رجع رغبة فیما عندی و شفقا ممّا عندی حتی هریق دمه».
احباب و اعادیت را جلالت هم نصرة و هم انهزام داده
الدیک فی صیاح، واللیل فی انهزام والصبح قد تبدی فی مهجةالضلام