شتوی. [ ش َ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به شتوه. ( از اقرب الموارد ). منسوب به شتاء. ( منتهی الارب ). اگر شتاء جمع شَتوة باشد منسوب به آن شَتَوی خواهد بود. ( از متن اللغة ). و رجوع به شَتَوی شود. شتوی. [ ش َ ت َ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به شتوة. ( از اقرب الموارد ). منسوب به شتاء. ( منتهی الارب ). رجوع به شَتوی شود. || در اصطلاح به معنی غله یعنی گندم وجو به کار رود مقابل صیفی که بر تره بار اطلاق شود. - زراعت ( محصول ) شتوی ؛ کاشتی که در زمستان کنند و حاصلش در بهار یا تابستان به دست آید. ( فرهنگ فارسی معین ). - نهر شتوی ؛ رودی که در زمستان جریان دارد و در تابستان خشک است. ( از محیط المحیط ). - شتوی کاری ؛ کشت غله.کشت گندم و جو. اصطلاحاً مقابل صیفی کاری ، که کشت تره بار است. ( از یادداشت مؤلف ). || باران زمستان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
معنی کلمه شتوی در فرهنگ معین
(شَ تَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) زمستانی .
معنی کلمه شتوی در فرهنگ عمید
ویژگی کِشتی که در زمستان بکارند و حاصلش در بهار یا تابستان به دست آید، مانند جو و گندم.
معنی کلمه شتوی در فرهنگ فارسی
شتائ، زمستان، باران زمستانی، کشت زمستانی ( صفت ) ۱ - منسوب به شتائ زمستانی . یا زراعت ( محصول ) شتوی . کاشتی که در زمستان کنند و در بهار یا تابستان به دست آید .
معنی کلمه شتوی در ویکی واژه
زمستانی.
جملاتی از کاربرد کلمه شتوی
کوهی فعالیت خویش را سال ۳۵۹ ق/۹۷۰ م در شیراز آغاز کرد. به دستور عضدالدوله عبدالرحمان بن عمر صوفی آغاز و احمد بن محمد بن جلیل سجزی و دانشمندانی دیگر با وی همکاری میکردند. او در شیراز توانست رصد نقطههای صیفی و شتوی (تابستانی و زمستانی) را به دست آورد.
به شهر مصر مقیاسها و نشانها ساختهاند و عاملی باشد به هزار دینار معیشت که حافظ آن باشد که چند میافزاید و از آن روز که زیادت شدن گیرد منادیان به شهر اندر فرستدکه ایزد سبحانه و تعالی امروز در نیل چندین زیادت گردانید و هر روز چندین اسبع زیادت شدو چون یک گز تمام یم شود آن وقت بشارت میزنند و شادی میکنند تا هجده ارش برآید و ان هجده ارش معهود است یعنی هر وقت که از این کم تر بود نقصان گویند وصدقات دهند ونذرها کنندو اندوه و غم خورند چون این مقدار بیش شود شادیها کنند و خرمیها نمایند و تاهجده گز بالا نرود خراج سلطان بر رعیت ننهند. و از نیل جویها بسیار بریدهاند و به اطراف رانده و از آن جا جویها ی کوچک برگرفتهاند یعنی از آن انهار. و بر آن دیهها و ولایت هاست. و دولابها ساختهاند چندان که حصر و قیاس آن دشوار باشد همه دیههای ولایت مصر بر سربلندیها و تلها باشد و به وقت زیادت نیل همه آن ولایت در زیر آب باشد دیهها از این سبب بر بلندیها ساختهاند تا غرق نشود، و از هر دیهی به دیهی دیگر به زورقی روند. و از سر ولایت تا آخرش سکری ساختهاند از خاک که مردم از سر آن سکر روند یعنی از جنب نیل. و هر سال ده هزار دینار مغربی از خزانه سلطان به دست عاملی معتمد بفرستد تا آن عمارت تازه کنند. و مردم آن ولایت همه اشغال ضروری خود را ترتیب کرده باشند آن چهار ماه که زمین ایشان در زیر آب باشد. و در سواد آن جا و روستاهاش هر کس چندان نان پزد که چهار ماه کفاف وی باشد و خشک کنند تا زیان نشود. و قاعده آب چنان است که از روز ابتدا چهل روز میافزاید تا هجده ارش بالا گیرد و بعد از آن چهل روز دیگر برقرار بماند هیچ زیاد و کم نشود و بعد از آن به تدریج روی به نقصان نهد به چهل روز دیگر تا آن مقام رسد که زمستان بوده باشد. و چون آب کم آمدن گیرد مردم بر پی آن میروند و آنچه خشک میشود زراعتی که خواهند میکنند. و همه زرع ایشان صیفی و شتوی بر آن کیش باشد و هیچ آب دیگر نخواهد. شهر مصر میان نیل و دریاست. و نیل از جنوب میآید و روی به شمال میرود و در دریا میریزد.
روز سیوم دی ماه قدیم از سال چهارصد و شانزده عجم این میوهها و سپرغمها به یک روز دیدم که ذکر میرود وهی هذه: گل سرخ، نیلوفر، نرگس، ترنج، لیمو، مرکب، سیب، یاسمن، شاه سپرغم، به، انار، امرود، خربوزه، دستبونه، موز، هلیله تر، خرمای تر، انگور، نیشکر، بادنجان، کدوی تر، ترب، شلغم، کرنب، باقلای تر، خیار، بادرنگ، پیاز تر، سیر تر، جزر، چغندر. هر که اندیشه کند که این انواع میوه و ریاحین که بعضی خریفی است و بعضی ربیعی و بعضی صیفی و بعضی شتوی چگونه جمع بوده باشد همانا قبول نکند فاما مرا در این غرضی نبوده و ننوشتم الا آن چه دیدم و بعضی که شنیدم و نوشتم عهده آن بر من نیست چه ولایت مصر وسعتی دارد عظیم همه نوع هواست از سردسیر و گرمسیر و از همه اطراف هرچه باشد به شهر آورند و بعضی در بازارها میفروشند. و به مصر سفالینه سازند از همه نوع چنان لطیف و شفاف که دست چون بیرون نهند از اندرون بتوان دید از کاسه و قدح و طبق و غیره و رنگ کنند آن را چنان که رنگ بوقلمون را ماند چنان که از هر جهتی که بداری رنگ دیگر نماید، و آبگینه سازند که به صفا و پاکی به زبرجد ماند و آن را به وزن فروشند، و از بزازی ثقه شنیدم که یک درهم سنگ ریسمان به سه دینار مغربی بخرند که سه دینار و نیم نیشابوری باشد و به نیشابور پرسیدم که ریسمانی که از همه نیکوتر باشد چگونه خرند گفتند هر آنچه بی نظیر باشد یک درم به پنج درم بخرند.
یکی فرشته اردیبهشتی از مینو رسید و جشنی چون جشن هشتویش گرفت
اما چون امسال در هرات زردی و سرما بحاصل شتوی و سیفی زده و قشون ما و خودشان خرابی بسیار به باغات و شلتوک و آذوقه دهات کرده و بالفعل قحط و غلای آنجا بمرتبه کمال است، هرگاه چهل پنجاه روز از بهار گذشته ان شاءالله قصد آنجا شود که حاصل گرمسیرات بدست سکنه آنجا نیفتد محال است که تاب بیارند و برخلاف امسال به عون الله المتعال سیری یا فشون پادشاهی و گرسنگی با یاغی دولت خواهد بود. بتاج و تخت همایون سوگند که با وصف قضیه نواب غفران مآب اگر امید جو و نان بود و بیم سرما و باران نبود محال بود که هرات نگرفته مراجعت کنیم، خصوصا آخر بار که قشون امداد رسد و سوار اویماقات پاشید و هر چه افغان بود یا بغور و قندهار گریخت یا بتنگنای قلعه خزید و فارس های هرات کلا بمیل و رغبت و شوق و ارادت ملتجی شدند و متعهد بودند که با تفنگچی و بیل دار خود بمارپیچ و کوره خندق را پر کنند و سرباز را براهنمائی و بمیل خودشان داخل قلعه نمایند، قشون ما هم تا نزدیکی قلعه رفته بود واحدی را قدرت نوبد که سر برآرد، چه جای آن که خیال ستیز و آویز کند. بلی تقدیر سبحانی و گردش آسمانی این طور اقتضا کرد و سال آینده علی الظاهر این طور است که مرقوم داشتیم اما زمام کار در دست خداست.
ز صیفی و شتوی املاک وقف برد خرمن غله بر سبز سقف
با این حال در سال ۲۰۰۲ ادموند اشتویبر دبیرکل اتحادیه سوسیال-مسیحی بایرن که در پارلمان با اتحادیه دموکرات مسیحی متحد بود، کاندیدای صدراعظمی دو حزب متحد شد. این دو حزب با رهبرانشان (مرکل و اشتویبر) بارها گرهارد شرودر و سوسیال دموکراتها را به عناوین مختلف سیاستهای اقتصادی غلط، افزایش بدهیهای کشور و مهمتر از همه، تعداد زیاد بیکاران سرزنش میکردند. با این حال، اتحاد آنها بار دیگر در سال ۲۰۰۲، بیشتر بهخاطر سیاستهای آنها دربارهٔ جنگ عراق از ائتلاف قرمز-سبز به رهبری گرهارد شرودر و یوشکا فیشر شکست خورد.
اشتویرمن پیانو را نزد ویلیام کورتس در هنرستان لندن و فروچو بوزونی در برلین فرا گرفت.
سالنامههای تیگلت پیلسر سوم در سال ۷۴۴ پ. م. از تصرف ناحیهٔ دیگری بنام بوشتو در سرزمین اتحادیه قبایل ماد خبر میدهند اما این بوشتو را با دژی به همین نام که در ملتقای ماننا و پارسوآ و گیزیل بوندا واقع بوده نباید اشتباه گرفت. آشوریان پس از تصرف ناحیهٔ بوشتوی ثانی وارد خاک اصلی اتحادیه قبایل ماد و جلگهٔ کنونی قزوین شدند.