شتردار

معنی کلمه شتردار در لغت نامه دهخدا

شتردار. [ ش ُ ت ُ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) اشتردار. ساربان.ساروان. جمّال. شتربان : بیایید ای شترداران ببندید محمل زینب. ( یادداشت مؤلف ). || کاروانی که با شتر حمل متاع و کالا میکند. ( ناظم الاطباء ). || مالک و نگهبان شتر. رجوع به اشتردار شود.

معنی کلمه شتردار در فرهنگ عمید

کسی که شتر دارد و با شتر از جایی به جای دیگر بار می برد، شتربان، ساربان.

معنی کلمه شتردار در فرهنگ فارسی

( صفت ) ساربان شتر بان .

جملاتی از کاربرد کلمه شتردار

ای کعبه به ما از ما نزدیکتری امّا در چشم شترداران دورست بیابانت
محل مزبور یکی از محله‌های کثیف و ناامن شهر تهران محسوب می‌شد و در اطراف آن کاروانسراهایی قرار داشت که شترداران و قاطرچیان و همین‌طور بازرگانان خرده‌پای غربتی که برای فروش و ارائه اجناس خود، از راه‌های دور به میدان امین السلطان می‌آمدند، اقامت داشتند.