شبگیران. [ ش َ ] ( اِ مرکب ، ق مرکب ) گاه شبگیر. هنگام شبگیر. به گاه شبگیر. صبحگاهان. بامدادان : در دامن کوه کبک شبگیران دررفت به هم برقص کدری.منوچهری.شاخ گل شطرنج سیمین و عقیقین گشته است وقت شبگیران به نطع سبزه بر شطرنج باز.منوچهری.الا تا بادنوروزی بیاراید گلستان را وبلبل را به شبگیران خروش آید بر اوراقش.منوچهری.
معنی کلمه شبگیران در فرهنگ معین
( ~ . ) (اِمر. ) سحرگاه .
معنی کلمه شبگیران در فرهنگ فارسی
شبگیر سحر گاه صبح زود . گاه شبگیر هنگام شبگیر
معنی کلمه شبگیران در ویکی واژه
سحرگاه.
جملاتی از کاربرد کلمه شبگیران
سرشک ژاله شبگیران نشسته در میان گل تو پنداری که دندانست رسته در دهان گل
الا تا باد نوروزی بیاراید گلستان را و بلبل را به شبگیران خروش آید بر اوراقش
از باد ببین شکوفه را شبگیران لرزنده شده چو دست و پای پیران
یک شبی رو به وقت شبگیران با حذر در نهان ز خر گیران
دو چشم از خواب شبگیران بسان چشم نخجیران دو رو چون شعله نیران شکسته زلف چون چنبر
در دامن کوه، کبک شبگیران در رفت به هم به رقص با کدری
به شبگیران چنان نالم به زاری که بلبل بر گلان نوبهاری
شاخ گل شطرنج سیمین و عقیقین گشته است وقت شبگیران به نطع سبزه بر شطرنج باز
به شب چون زهره شبگیران برآمد به بانگ مطرب از خواب اندر آمد