شب کلاه

معنی کلمه شب کلاه در لغت نامه دهخدا

شب کلاه. [ ش َ ک ُ ] ( اِ مرکب ) کلاهی که در شب و در هنگام خواب بر سر گذارند. ( ناظم الاطباء ). کلاهی که در شب خصوص برای خواب به سر میگذارند. ( فرهنگ نظام ). || عرقچین. || کلاه سیاه. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه شب کلاه در فرهنگ معین

( ~ . کُ ) (اِمر. ) کلاهی که در شب یا در موقع خواب به سر گذارند.

معنی کلمه شب کلاه در فرهنگ عمید

کلاهی که شب در هنگام خواب بر سر می گذارند.

معنی کلمه شب کلاه در فرهنگ فارسی

۱ - کلاهی سبک که شب یا در موقع خواب به سر گذارند . ۲ - کلاه سیاه .

معنی کلمه شب کلاه در ویکی واژه

کلاهی که در شب یا در موقع خواب به سر گذارند.

جملاتی از کاربرد کلمه شب کلاه

سرکار خواجه باشی را بنده ام و به یکتائی پرستنده. دو نامی نامه و چند لوله تریاک و یکی شب کلاه بر دست دو تاتار اندر سرین چشم سپار افتاد، و روان ستایشگزار آمد: «چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار» . آنچه هنگام بدرود خواستم و دیگر چیزها نیز که به نامه و پیام افزوده شد، و از این پس نیز هوس خواهم پخت، بی دریغانه فراهم، و تهی از آنکه سرکار دوست شرم فرو گذاشت کشد، و خاکسار رنج آزمای، چشمداشت گردد؛ روانه فرمای.
کلاه دو پر نیز با شب کلاه عسس بودش و شحنه بارگاه
چادر عصمت چو بردند از سر زینب، فکند شب کلاه خسروی در چرخ از سر آفتاب
چرکین عمامه، وصله قبا، پاره شب کلاه اشتر قواره، خیره نگه، چهره قنبری
که برفروخت رخ ازمی که می شکست امشب کلاه گوشه به گردون ستاره وار سپند