شانه به سر
معنی کلمه شانه به سر در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه شانه به سر
سر زلفش که مرا دشمن جان بود به دست در کف شانه به سررشته جان می ماند
زاهد خیال ریش رها کن کزین هوس آخر تلاش شانه به سر چنگ میکشد
مقام شانه به سر شد از آنکه سر تا پای همیشه دست به کارِ گرهگشایی زد
گر کشدت شانه به سر پنجه شیر کشمکش او کند از جانت سیر
این چه بادی است که طفلان چمن را هردم سرمهای میکشد و شانه به سر میآرد
هر بند طلسمی که در آن زلف درازست چون شانه به سرپنجه اعجاز گشودیم