شاعی

معنی کلمه شاعی در لغت نامه دهخدا

شاعی. ( ع ص ) بعید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || حصه مشترک. ( منتهی الارب ). الشائع من الانصباء. ( اقرب الموارد ).
شاعی. ( ع ص ، اِ ) شیعی. شیعه : و آنگاه کشتن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام اندر عاشورابه اتفاق افتاد تا ماتم شد شاعیان را. ( التفیهم ).
یار تو خیر و خرمی چون یار شاعی فاطمی
جفت تو جود و مردمی چون جفت حاتم ماویه .منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 102 ).این از بلاگریخته یعنی که شاعیم
فتنه بجهل و شیفته کربلا شده ست.ناصرخسرو.زآب خرد گر خبرستی ترا
میل تو زی مذهب شاعیستی.ناصرخسرو.اما جماعتی که بی شبهت شاعی مذهب بوده اند عاصم است و کسائی و حمزه و باقیان از حجازی و شامی همه عدلی مذهب بوده اند. ( النقض ص 195 196 ). و رجوع به النقض ص 206، 213، 229،233، 235، 251، 252، 253، 271، 280، 286، 367، 369،376، 383، 394 شود.

معنی کلمه شاعی در فرهنگ معین

(اِفا. ) ۱ - پیرو، طرفدار. ۲ - شیعه ، شیعی .

معنی کلمه شاعی در فرهنگ عمید

۱. شیعی، شیعه: زآب خرد گر خبرستی تو را / میل تو زی مذهب شاعی ستی (ناصرخسرو: ۲۴۹ ).
۲. تابع.

معنی کلمه شاعی در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - تابع پیرو طرفدار : شاعیان بنی امیه . ۲ - شیعی شیعه : ز آب خرد گر خبرستی ترا میل تو زی مذهب شاعیستی . ( ناصر خسرو ۴۸۷ )
بعید یا حصه مشترک

معنی کلمه شاعی در فرهنگ اسم ها

اسم: شاعی (پسر) (عربی)
معنی: شیعی

جملاتی از کاربرد کلمه شاعی

اؤز شعرینی فارسا – عربه قاتماسا شاعیر شعری اوخویانلار ، ائشیدنلر کسیل اولماز
در تکلم چیست نیلت شاعی ایلوج سکن در سخاوت چیست ابلت صفرۀ اکلیل بار
ز آب خرد گر خبرستی تو را میل تو زی مذهب شاعیستی
بر این اختصار است دیگر نجویم معاشی که مفرد بود یا مشاعی
او منیم شعریمه چوخ ماییل اولان وردسته دئنه: شاعیر چوره یی قوی قوروسون گوللنسین
شاعیان مر ناصبی را در سؤال مشکلات راست همچون در نواله استخوانند، ای رسول
آد آلیب سندن او شاعیر کی سن اوندان آد آلارسان
یار تو خیر و خرمی، چون یارشاعی فاطمی جفت تو جود و مردمی چون جفت حاتم ماویه
شب حوادث را پنبه می کنی سهلست بدوشاعی از آن رای غیب دان برسان
فارس شاعری چوخ سؤزلرینی بیزدن آپارمیش « صابیر » کیمی بیر سفره لی شاعیر پخیل اولماز
وی در ابتدای تلاوت خود از قرائت شیخ امین هلالی تأثیر پذیرفت و پس از آن از طریق رادیو با تلاوت قاریانی همچون محمد رفعت، عبدالباسط عبدالصمد، مصطفی اسماعیل ،ابوالعینین شعیشع، محمود خلیل الحصری، محمد صدیق المنشاوی، محمود علی البنا و ابراهیم عبدالفتاح شعشاعی آشنا شد.
بحرانی در بحرین و شیراز شاگردان بسیاری پرورش داد، از جمله ملامحسن فیض کاشانی، محمد بن حسن بحرانی، محمد بن علی مقشاعی، زین‌الدین علی بن سلیمان بحرانی، سید عبدالرضا بحرانی، احمد بن جعفر بحرانی، احمد بن عبدالسلام بحرانی، جمال‌الدین فسایی، جعفر بن کمال‌الدین بحرانی و میر فضل‌الله دستغیب حسینی.