سینه‌سو

معنی کلمه سینه‌سو در فرهنگستان زبان و ادب

{forward} [حمل ونقل دریایی] موقعیت یا محلی در سینۀ شناور یا به طرف آن

معنی کلمه سینه‌سو در ویکی واژه

موقعیت یا محلی در سینۀ شناور یا به طرف آن.

جملاتی از کاربرد کلمه سینه‌سو

ناگهان همچو گل خواهدم سوخت آتش سینه‌سوزی که دارم
آن شعله‌ایم کز نفس گرم سینه‌سوز گرمی به آفتاب جهان‌تاب داده‌ایم
ای اشک همتی که به کشت وجود من آتش فکند آه و دل سینه‌سوز هم
دیشب از شست خیالش ناوکی خوردم به خواب روز چون شد خورد بر جانم خدنگ سینه‌سوز
چه می‌پرسی رهی از داغ و درد سینه‌سوز من؟ که روز و شب هم آغوش تبم با یاد آغوشی
ما به داغ سینه‌سوز خود خوشیم تو مبر دردِ سرِ خویش ای طبیب
ما باده ز یار دلفروز آوردیم ما آتش عشق سینه‌سوز آوردیم
شب یار من تب است و غم سینه‌سوز هم تنها نه شب در آتشم ای گل که روز هم
ز آه سینه‌سوزم چون چراغ لاله درگیرد خس و خاری که شب در دشت غم سازم حصار خود