معنی کلمه سیخک در لغت نامه دهخدا
شرح سیخک چه بگویم که ز بوی خوش او
می شدم مست و نشسته ست کبابی هشیار.بسحاق اطعمه.|| چیزی نوک دار که در پشت پای مرغ و خروس در ساق روید و معرب آن صیصة و شیصة است. ( یادداشت بخط مؤلف ). چیزی که در بالای پنچه ماکیان و خروه برآید. ( یادداشت بخط مؤلف ). || سُک. ( یادداشت بخط مؤلف ). || کلمه ای است که در هواپیمایی پذیرفته شده و آن چیزی است مانند سیخ کوچکی که دردنباله هواپیما است و در هنگام نشستن اندکی در خاک فرورفته از حرکت جلوگیری شود. ( فرهنگستان ).