سیبک
معنی کلمه سیبک در لغت نامه دهخدا

سیبک

معنی کلمه سیبک در لغت نامه دهخدا

سیبک. [ ب َ ] ( ع مص ) به معنی سبک پوشیدن سطح چیزی را. ( از دزی ج 1 ص 711 ). رجوع به سبک شود.

معنی کلمه سیبک در فرهنگ فارسی

آلتی است در اتومبیل تقریبا به شکل سیب که در فاصله اتصال سگدست و میل فرمان قرار دارد .
بمعنی سبک پوشیدن سطح چیزی را

معنی کلمه سیبک در دانشنامه عمومی

سیبک (فریدون شهر). سیبک، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان فریدون شهر در استان اصفهان ایران است.
این روستا مرکز دهستان چشمه لنگان است و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱٬۳۹۴ نفر ( ۳۲۹خانوار ) بوده است.
پس از حملهٔ کریم خان زند به گرجی های فریدون شهر، بخشی از ساکنان آن به روستاهای «سیبک»، «چقیورت» و «نهضت آباد» مهاجرت کردند.
و بنیادگذاران فریدون شهر، از اسرای گرجی تبار زمان شاه عباس اول هستند که توسط خود او از گرجستان به ایران تبعید شدند و به دستور او عده ای از جنگاوران آن ها جهت حفظ منطقهٔ فریدن و همچنین پایتخت ( اصفهان ) از حملات اقوام لر و کرد در فریدن ساکن شدند.
گرجی های اولیه که به این محل وارد شدند آن را به یاد ناحیه ای بسیار زیبا در گرجستان، واشلوانی نامیدند. واشلووانی ناحیه ای در کارتلی است. بعدها این نام از گرجی به فارسی ترجمه شد و واشلووانی ( جایی که درختان سیب زیادی دارد ) به سیبک مبدل گردید.
مردم سیبک ( به طور کلی گرجیان فریدن ) به دلیل همزیستی با اقوام دیگر ( ارمنی، ترک، لر ) به تدریج و طی سالیان دراز، از فرهنگ پیشینیان خود ( فرهنگ گرجی ) دور شده اند و دارای پوشش محلی یا آداب و رسوم خاصی نیستند.
مانند بقیهٔ آبادی های فریدن تمامی مردم سیبک «شیعه اثنی عشری» هستند.
گرجی های سیبک تماماً به گویش فریدنی زبان گرجی صحبت می کنند که حاصل نسخ زبانی است که چهارصد سال پیش بدان تکلم می شده و با زبان گرجی معاصر ( زبان رسمی جمهوری گرجستان ) متفاوت است. [ نیازمند منبع]
از اهالی مشهور سیبک می توان محمود کریمی سیبکی ( بازیکن سابق فوتبال ) و علی خودسیانی ( کارگردان ) را نام برد.
معنی کلمه سیبک در فرهنگ فارسی

جملاتی از کاربرد کلمه سیبک

فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلًا یعنی فی الدنیا و هی قلیلة، وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً فی الآخرة یعنی فی النار التی لا نهایة لها و التقدیر: فلیضحکوا قلیلا فسیبکون کثیرا جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ جزاء مفعول له. یعنی و لیبکوا لهذا الفعل. قال ابو موسی الاشعری: انّ اهل النار لیبکون الدموع فی النار حتی لو اجریت السفن فی دموعهم لجرت ثم انهم لیبکون الدم بعد الدموع. قال ابن عباس: انّ اهل النفاق لیبکون فی النار عمر الدنیا فلا یرقی لهم دمع و لا یکتحلون بنوم. و عن انس قال: قال رسول اللَّه ص لو تعلمون ما اعلم لضحکتم قلیلا و لبکیتم کثیرا.
اثر سیبک و پلتیه بیان‌های متفاوت از یک فرایند فیزیکی یکسان هستند؛ ممکن است از این فرایند فیزیکی در کتاب‌ها به عنوان اثر زبک-پلتیر یاد شود. (جدایی این دو اثر ناشی از کشف‌های مستقل توسط فیزیکدان فرانسوی ژان شارل آتاناز پلتیه و فیزیکدان آلمانی توماس یوهان سیبک است). اثر تامسون تعمیمی از اثر پلتیر-سیبک می‌باشد که توسط لرد کلوین اعتبار یافته‌است.
سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد از گل و زعفران حکایت کرد
سبک کردم از آن سنگین روی تک برون جستم از آن تاریک سیبک
رخت به گزیده و والای سیبکی پوشیده تا که خورد بری از نهال دوست
من سیبک تنجح الامانی من سیفک تفتح المعاقل
پونه‌زار ترجمهٔ کلمهٔ گرجی პიტნიანი به فارسی است. این نام از کلمهٔ პიტინა به معنای پونه و იანი یکی از پسوندهای نسبیت در زبان گرجی ساخته شده‌است. همان گونه که نام روستای گرجی نشین سیبک در نزدیکی این آبشار از واشلوانی (واشلی:سیب + ـُوانی:پسوند نسبیت) به سیبک ترجمه شده و رسمیت یافته‌است.
ابوالحسین قیروانی گفت بزیارت ابوالخیر تیناتی شدم چون وداع بکردم، با من تا در مسجد بیامد گفت من دانم که تو بمعلوم نگویی ولیکن تو این دو سیبک برگیر بستدم و اندر جیب نهادم و برفتم تا بسه روز هیچ فتوح نبود، یکی از آن سیب برآوردم و بخوردم خواستم که آن دیگر برآرم دست فرا کردم و هر دو سیب در جیب دیدم من ازان عجب بماندم و ازان سیب میخوردم و سیب همچنان اندر جیب می بود تا بدر موصل رسیدم با خویشتن گفتم این سیب توکّل من تباه کند که این مرا چون معلومیست، هردو سیب بیکبار از جیب برآوردم درویشی را دیدم اندر گلیمی پیچیده، گفت مرا سیبی آرزو میکند من آن هر دو سیب به وی دادم چون برفتم دانستم که آن پیر آن سیب او را فرستاده بود و گروهی در آن راه با من بودند باز گردیدم، پیش درویش شدم، او را یافتم.
طفل را سیبکی دهند به نقش بستانند ازو نگین بدخش
سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد زعفران لاله را حکایت کرد