سیاهی ده

معنی کلمه سیاهی ده در لغت نامه دهخدا

سیاهی ده. [ دِه ْ ] ( نف مرکب ) شرمنده ساز. ( از فرهنگ رشیدی ). شرمنده کن و خجل ساز یعنی شخصی که مردم را در گفتگو شرمنده و خجل سازد. ( برهان ) ( آنندراج ). || طاقت ده. || آرایش ده. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || خلافت ده. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شرفنامه ) ( ناظم الاطباء ) :
سیاهی ده خال عباسیان
سپیدی بر چشم شماسیان.نظامی ( از شرفنامه ).

معنی کلمه سیاهی ده در فرهنگ معین

(دِ ) (ص فا. ) خجل سازنده .

معنی کلمه سیاهی ده در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - شخص که مردم را در گفتگو خجل کند شرمنده کننده خجل سازنده . ۲ - آرایش دهنده .
شرمنده ساز شرمنده کن و خجل ساز یعنی شخصی که مردم را در گفتگو شرمنده و خجل سازد

معنی کلمه سیاهی ده در ویکی واژه

خجل سازنده.

جملاتی از کاربرد کلمه سیاهی ده

دل سیاهی دهند و رخ زردی بهل این سبز و سرخ، اگر مردی
دل سیاهی دهند و رخ زردی بهل این سرخ و سبز اگر مردی
به پیش یار بر از بخت جویا شکوه گر داری چو برق آن شعله خو را آشنایی با سیاهی ده
تلاش نام داری چون نگین تن در سیاهی ده که این داغ از جبین نامداران برنمی خیزد
سرنسترن را زموی سپید سیاهی ده از سایه مشک بید
ای زلف بتم به شب سیاهی ده باز وی شب شب وصل است دژم باش و دراز
دل چو سیاهی دهد، رنگْ گواهی دهد عکس برون می‌زند، گرچه تو در پرده‌ای