سیاه دست

معنی کلمه سیاه دست در لغت نامه دهخدا

سیاه دست. [ دَ ] ( ص مرکب ) بخیل. ( غیاث اللغات ). کنایه از مردم بخیل و رذل و ممسک. ( برهان ). || کنایه از نحس و شوم. ( آنندراج ).

معنی کلمه سیاه دست در فرهنگ معین

(دَ ) (ص مر. ) ۱ - بخیل ، خسیس . ۲ - پست ، فرومایه . ۳ - شوم ، نامبارک .

معنی کلمه سیاه دست در فرهنگ عمید

۱. بخیل، ممسک، خسیس.
۲. فرومایه.
۳. شوم، نحس.

معنی کلمه سیاه دست در ویکی واژه

بخیل، خسیس.
پست، فرومایه.
شوم، نامبارک.

جملاتی از کاربرد کلمه سیاه دست

می کند دلهای روشن را می احمر سیاه دست می شوید ز جان، افتاد چون اخگر در آب
به خون خویش گواهی دهد گرفتاری سیاه دستی صیاد از حنا پیداست
می شود دل ز قبول نظر خلق سیاه دست رد صیقل آیینه درویشان است
پدر جان کاغذت رسید، اگر راستی پندهای کهنه و نو در ترازوی تو سنگی یافته و ساده سرائیها رنگی، نیازی بدان نیست تا مایه ومغز گفته ها را گواهی تراشم، و به گفته ایلخانی خراسان کاه کهنه بر آسمان پاشم. بی اندیشه و درنگ خسته را به نامه و گفتاری خوش بخواه و بار کارهاش بر گردن نه و میخ تیاقداری بستگان بر دامن کوب. من پیش از اینها نگاشته ام از راه سمنان رای اندیش آن در گشته باشد. آری از هر اندیشه دیریست گشته ام و از گفتار و کردار تو گذشته، ولی گذشتن و گشتن ما سایه آمرزگاری و بخشایش بار خداست، از آن پرده دریها پرده گری از وی خواه. موبد را پاک یزدان از این آز دیر سیر و آرزوی هرگز میر نگهبان باد، که به اندیشه پشیز و مویزی بر دریا چاه کند و چفت بر تاک پروین شکند. اگر خسته آلودگیهای وی پلید نسازد و روی پسر و رنگ مرا از سیاه دستی زریر و شنبلید نکند دیگر آلایشی در راه نیست و کارهای تو یکسر دلخواه خواهد گذشت. بر خود این مایه ها تنگ مگیر و پیشانی سنگ مساز که بر سخت گیران و دشوار پذیران آسمان سخت تر گیرد.
شعار کعبه چو دیدم سیاه دست تمنا دراز جانب شعر سیاه موی تو کردم
چو زلف سر نکشد با تو دهر اگرچه بتی است سفید کاخ چو عارض سیاه دست چو خال
برخی از کارکنان سازمان میراث فرهنگی گزارش داده بودند که ۴۸ هزار سند تاریخی و کتاب خطی هنگام انتقال سازمان میراث فرهنگی از تهران به شیراز در زمان ریاست حمید بقایی گم شده یا به تاراج رفته‌اند. بر پایه برآورد کارشناسان از کنار فروش این آثار تاریخی ناپدید شده در بازار سیاه دست‌کم ۴۸۰۰ میلیارد تومان عاید غارتگران شده‌است.