سیاستگر

معنی کلمه سیاستگر در لغت نامه دهخدا

سیاستگر. [ سیا س َ گ َ ] ( ص مرکب ) سفاک. خونریز. ( آنندراج ). عقوبت دهنده. جلاد. ( ناظم الاطباء ) :
دید دو برنای چو سرو بلند
یافته ز آشوب گناهی گزند
تیغ برآورد سیاستگری
تا بهر آسیب رساند سری.امیرخسرو ( از آنندراج ).

معنی کلمه سیاستگر در فرهنگ فارسی

سفاک و خونریز عقوبت دهنده و جلاد

معنی کلمه سیاستگر در فرهنگستان زبان و ادب

{politician, politico} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] کسی که در حکومت یا یک تشکل سیاسی به صورت حرفه ای فعالیت می کند متـ . سیاستمدار

معنی کلمه سیاستگر در ویکی واژه

کسی که در حکومت یا یک تشکل سیاسی به‌صورت حرفه‌ای فعالیت می‌کند

جملاتی از کاربرد کلمه سیاستگر

ز بیم عدل سیاستگر تو ممکن نیست نسیم را گُلِ بویی ز گلستان چیدن
دزد اجل از بیم سیاستگر قهرت واداد به اموات جهان جوهر جان را
مرد سیاستگر شمشیر گیر ماند در ران حال تحیر پذیر
زین خیانت خبر به شاه رسید به سیاستگریش گوش برید
خواست از وی فقیر دهقان داد به سیاستگریش فرمان داد
احیای علوم سیاسی با نام کامل «احیای علوم سیاسی؛ گفتاری در پیشه سیاستگری» نام کتابی از حسین بشیریه پژوهشگر علوم سیاسی و استاد دانشگاه دانشگاه سیراکیوز نیویورک است که در سال ۱۳۹۶ به زبان فارسی منتشر شد. انتشار این کتاب باعث موجبی از واکنش‌های موافق و مخالف را در محافل علمی و سیاسی شد.
آنی که سیاستگری شحنهٔ عدلت از سین ستم اره کشد فرق ستم را