معنی کلمه سگ دل در لغت نامه دهخدا
خصم سگدل ز حسد نالد چون جبهت ماه
نور بی صرفه دهد وه وه عوا شنوند.خاقانی.همه کس عاشق دنیا و ما فارغ ز غم زیرا
غم معشوق سگدل هست بر عشاق سگجانش.خاقانی.فرمود به سگدلان درگاه
تا پیش سگان برندش از راه.نظامی. || کنایه ازبدمرد. ( آنندراج ) :
گر آزرم خواهم از این سگدلان
نخوانند عاقل مرا عاقلان.نظامی.شوم پیش سگ اندازم دلی را
که خواهد سگدل بیحاصلی را.نظامی. || بددل. ( آنندراج ) ( رشیدی ). || آزار کننده. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) :
زعم منست کاسمان سجده سگدلان کند
زآن چو دم سگان بود پشت دوتای آسمان.خاقانی.گر کس بود سگجان منم این چرخ سگدل دشمنم
تا کی زید زرین تنم گر آهنین جان نیستم.خاقانی. || متظاهر، دارای ظاهر آراسته :
صوفیان طبل خوار لقمه جو
سگدلان و همچو گربه روی شو.مولوی.