سکه زدن. [ س ِک ْ ک َ / ک ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) فلزی را بصورت مسکوک درآوردن. ( فرهنگ فارسی معین ) : زدند سکه پس آنگه بدولت دارا بسی گرفت ازو دهر زیب و زینت و فر.ناصرخسرو.که از پولادکاری خصم خونریز درم را سکه زد بر نام پرویز.نظامی.چندین هزار سکه پیغمبری زدند اول بنام آدم و خاتم بمصطفی.سعدی.
معنی کلمه سکه زدن در فرهنگ معین
( ~ . زَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) پول فلزی درست کردن .
معنی کلمه سکه زدن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) فلزی را به صورت مسکوک در آوردن ضرب کردن .
معنی کلمه سکه زدن در ویکی واژه
پول فلزی درست کردن.
جملاتی از کاربرد کلمه سکه زدن
بر آن شدی که کنی نام خویش بر دل غیر خیال سکه زدن بر زر دغل کردی