سکانش
معنی کلمه سکانش در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه سکانش
در حساب عاشقانش کی درآیم در شمار کز سگان کوی او پیش سکانش کمترم
سقطهٔ تو سواد مسکون را ای ز سکانش چون سواد از عین
برای ساختن هانه بهر سکانش تمام خاک رهش را به آب گل کردم
در جنتیکه وعدهٔ نعمت شنیدهای آدم کجاست اکثر سکانش احمقند
به نظر هرتسفلد و لوکونین کاخ قلعه خواجه واقع در کوه خواجه محل سکونت و مرکز حکومت سکانشاه بودهاست. در آغاز هرتسفلد بر این باور بود که تاریخ کوه خواجه به سده یکم میلادی میرسد، اما بعد قدمت قشرهایی از این کاخ تا زمان قرن سوم میلادی نیز تخمین زده شد. بر روی یکی از دیوارهای کاخ تصویر تاجگذاری یافت میشود که شاید بتوان تندیس اردشیر سکانشاه را در آن یافت.
نرست از فتنه دور زمان هر کس نشد فانی فنا ملکیست از هر آفتی آسوده سکانش
ولیکن سکانشاه با دار و برد سرگاه را زود بدرود کرد
ز بند شست تو اندر گشاد چون بجهد عجب مکن که ز سکانش بگذرد سوفار
نماز مرده کن بر حرص لیکن چون وضو سازی که بیآبی است عالم را و در حیضند سکانش
ز شرح حال هم آشفته اند سکانش که مشرفند درو بر صحیفه تقدیر