سولاخ

معنی کلمه سولاخ در لغت نامه دهخدا

سولاخ. ( اِ ) سوراخ. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ثقبه : و بمنقار در آن سولاخ میکرد. ( ترجمه تفسیر طبری ).و چون آب بدان سولاخها رسد و بر هوا تکیه کند. ( التفهیم ). و کوه را سولاخ میکردند هم او، هم کارکنان. ( فارسنامه ابن البلخی ). و حلقه در هر دو سولاخ کتف او میکشیدی. ( فارسنامه ابن البلخی ). رجوع به سوراخ شود.

معنی کلمه سولاخ در فرهنگ معین

(اِ. ) (عا. ) سوراخ .

معنی کلمه سولاخ در فرهنگ عمید

= سوراخ

معنی کلمه سولاخ در فرهنگ فارسی

۱ - رخنه منفذ ثقبه . ۲ - شکاف . ۳ - معبر . یا سوراخ ( و ) سنبه . گوشه و کنار . یا سوراخ دعا را پیدا کردن ( گم کردن ) راه رسیدن به هدف راه پیدا کردن ( گم کردن ) .
ثقبه : و بمنقار در آن سولاخ میکرد

معنی کلمه سولاخ در ویکی واژه

(عا.)
سوراخ.

جملاتی از کاربرد کلمه سولاخ

… و از پسِ قِحف [کاسه سر] یکی سولاخ است که از مغز سر چیزی فرود آیذ از گوهر دماغ که در تازی به آن نخاع گویند همچون جوی که از حوض برون آیذ با هفت جفت عصب ….
و اما جواب سؤال آنک موش همی برگزیده پلنگ بر میزد، آنست که گوییم این شگفتی مردمان را بدان همی آید ازین که چنین نیست که ایشان همی گمان برند. و گوییم میان بهری از جانوران دوستی است و میان بهری دشمنی، چنانک میان زاغ و میان بوم دشمنی است که بوم بشب بیند و بروز نبیند، و زاغ بروز بیند و بشب نبیند، و بوم بشب بیاید سوی زاغان که بر درختی جمع شده باشند، و زیشان یکان یکان همی بگیرد و سر همی گسیلدو همی افکند و ایشان اورا همی نبینند؛ و بوزنه مر گربه را دوست دارد که گربه را بکنار گیرد و همی بوسدش، و سگ گربه را دشمن دارد، و این دوستی‌ها و دشمنی‌ها جبلی است بی علت. پس همچنین میان پلنگ (و) موش نیز دوستی ا (از) آفرینش هست، و موش بدانک گزیده (پلنگ) را بجوید نه آن خواهد که بدو میزد، بل خواهد که آن آلودگی‌ دهان پلنگ را بلیسد، و چو از آن بازدارندش حیلت کند و بدیوار و بام بر شود تا بوی آن بیابد، و چون بر ان گزیده رسد و بوی آن بیابد از شادی گمیز بر آن بیندازد، و خواهد که چیزی ازو بدان لعاب و اثر پلید برسد همچنانک چو سگان جفت خواهند گرفتن هر کجا آن سگ ماده گمیز، افکند آن دیگر که مر اورا همی جوید از آرزوی رسیدن تا بر آن جای که آن گمیز آمده است، چو بدانجا برسد بر آن گمیز نیز بمیزد، و آن ظاهرست و مکشوف، و شیخ نخشبی‌اندر «کتاب محصول» گفته است که چو دندان پلنگ را بر در سوراخ موش بدارند موش از سولاخ باژگونه بر آید دم پیش و سر ازپس، واگر پاره‌ئی پیه پلنگ‌اندر خانه بنهی هرچ بدان حوالی موش باشد آنجا آید و همی کشندشان، و ایشان خویشتن را بدان همی افکنند همچنانکه زاغان خویش بر بوم همی افکنند و بدام‌اندر همی مانند.
باز اگر ناصور بوذ و این آن بوذ که به بُن [مقعد] ریش بوذ مُغ [زخم عمیق و گود] و بوذ که کداره [ریشه] کند به مقعد اندر و بوذ که باد و سرگین بدین سولاخ بیرون آیذ. اگر چنین بوذ که کداره کرده بود بُباید بریدن تا با مقعد یکی شود و باز علاج کردن به داروی گوشت برآرنده و …