سوزنک

معنی کلمه سوزنک در لغت نامه دهخدا

سوزنک. [ زَن َ ] ( اِ مرکب ) سوزاک. حرقةالبول. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه سوزنک در فرهنگ عمید

= سوزاک

معنی کلمه سوزنک در فرهنگ فارسی

سوزاک
۱ - سوزنده سوزا . ۲ - ( اسم ) یکی از امراض مقاربتی است که در بادی امر عبارتست از التهاب قسمت انتهایی مجرای بول موسوم به پیشاب راه به واسطه میکروب مخصوصی به نام گونوکوک . گونوکوک از دسته باکتری های کروی و دوقلو است و رنگ گرم را به خود نمیگیرد . سوزاک مصونیت ندارد و مبتلایان ممکن است مجددا مبتلا شوند . هیچکس در برابر این بیماری مصون نیست . در زنان و مردان بالغ بیماری مزبور به وسیله مقاربت سرایت میکند .
سوزاک و حرقه البول

جملاتی از کاربرد کلمه سوزنک

آنکه خر گوید مر . . . ر ورا کای مهتر من بجای تو یکی سوزنک در زبستم
نسوانی پر شهوت و پر سوزنک وکوفت مردانی بی‌همت و بی‌غیرت و لاشی