سمنه
معنی کلمه سمنه در فرهنگ فارسی
دانه ایست سیاه رنگ از نخود کوچکتر و آنرا در خراسان نقل خواجه گویند فربهی آورد و باه را بر انگیزد .
جملاتی از کاربرد کلمه سمنه
حمزه به کشتن ایشان مشغول شد. وحشی فرصت یافت و حمزه برهنه بود. حربه را راست کرد و بینداخت بر کمرگاه حمزه رسید حمزه حربه را بگرفت و از خود بیرون کشید بقوت. تا از اینها فارغ شدن، خون بسیار رفت. خواست که پی وحشی رود، چندان خون رفته بود که رمقی مانده بود. از پی درآمد و سه بار گفت: «الحمد لله علی دین الاسلام» دنیا و دینار شما را بخشید دین و دیدار ما را بدین قسمت شادانیم «نحن قسمنها بینهم» آنگه از دنیا گذشت که: «انا لله و انا الیه راجعون».
دادی اسم و رسمنه آخر بباد ای چهار تا رعت هم گله بیدزیاد
به بخشی دربهای او چمنها بحفظش پرده پوشی از سمنها