سمرت

معنی کلمه سمرت در لغت نامه دهخدا

سمرت. [ س ُ رَ ] ( ع اِمص ) گندم گونی. ( غیاث ). رجوع به سمرة شود.
سمرة. [ س ُ رَ ] ( ع مص ) گندم گون شدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). گندم گون گردیدن. ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) گندم گونی. ( مهذب الاسماء ). گندم گونی و آن رنگی است میان سفیدی و سیاهی. ( از آنندراج ) ( از منتهی الارب ). گندمگونی و رنگی میان سپیدی و سیاهی و زردفامی و رنگ قهوه ای و خاکستری. ( ناظم الاطباء ).
سمرة. [ س َ م ُ رَ ] ( ع اِ ) درخت طلح. ج ، سمرات ، اسمر. ( منتهی الارب ).
سمرة. [ س َ م َ رَ ] ( اِخ ) اهالی شهر سامره که در قدیم شهری بود در فلسطین و پایتخت ملوک بنی اسرائیل بود. ( از ناظم الاطباء ).

معنی کلمه سمرت در فرهنگ معین

(سُ مْ رَ ) ۱ - (مص ل . ) گندم گون بودن . ۲ - (اِمص . ) گندم گونی .

معنی کلمه سمرت در فرهنگ فارسی

گندمگون بودن، گندمگونی
( مصدر ) ۱ - گندم گون بودن . ۲ - ( اسم ) گندم گونی .

معنی کلمه سمرت در ویکی واژه

گندم گون بودن.
گندم گونی.

جملاتی از کاربرد کلمه سمرت

هر یک از این چهار آدمی‌خواست در آیین هندو مورد بررسی دقیق قرار گرفته و مؤلفانی هر یک از این مفاهیم را بسط داده‌اند و این امر چندین اثر مهم را در تاریخ فلسفه هندی به‌دست داده‌است، ازجمله کام‌نامه (کاماسوترا) نوشته واتسیایَنه که به موضوعات لذت جنسی می‌پردازد، رفاه‌شناسی (ارته‌شاستره) نوشته چاناکیا، انواع کتب وظیفه‌شناسی دینی (درمه‌شاستره‌ها) که معروف‌ترین آن منوسمرتی است، و سوتراهای اصلی شش مکتب متعارف هندوئیسم که به مفهوم رهایی روحی پرداخته‌اند.