سمبولیسم
معنی کلمه سمبولیسم در فرهنگ عمید
معنی کلمه سمبولیسم در دانشنامه آزاد فارسی
جنبش اواخر قرن ۱۹ در شعر فرانسه. الهام بخش گرایشی مشابه در نقاشی فرانسه شد. شاعران سمبولیست واژه ها را بیشتر در معنای نمادین ـ و نه عینی ـ آن ها به کار می بردند. نمایندگان مهم سمبولیسم عبارت بودند از پل ورلن، استفان مالارمه، و آرتور رمبو. شعر و نقد شارل بودلر برای شاعران سمبولیست بسیار الهام بخش بود. در ۱۸ سپتامبر ۱۸۸۶، ژان مورآس در بیانیه ای سمبولیستی در روزنامۀ فیگارو پاریس ادعا کرد که وظیفۀ هنر «پوشاندن اندیشه با قالب حسی» است؛ توجه به زیبایی حسیِ شکل، به ویژه کیفیت موسیقایی شعر، همچنین استفاده از تصاویر خیالی، اسطوره شناختی، یا رازآمیز، در بسیاری از شعرهای سمبولیستی دیده می شوند. بدین سان نویسندگان علیه شیوه های بیانی واقع گرایانه و ناتورالیستی رایج در آن زمان واکنش نشان می دادند. جنبش سمبولیستی کلاً اَشکال هنری بسیار متفاوتی را دربرداشت و میان شعر، هنر، و موسیقی رابطۀ بارورسازی بسیار بالا بود. بیان ادبی سمبولیسم در نمایش نامه های ویلیه دو لیل آدام و موریس مِترلینک و در رمان های ژ ک هویسمانس و ادوارد دوژاردن نیز نمود یافت. شاعرانی که تحت تأثیر سمبولیست ها بودند عبارت اند از ژول لافورگ، پل کلودِل، پل والری، اِزرا پاوند، تی اس الیوت، ویلیام باتلر ییتس، اشتفان گئورگه، و راینر ماریا ریلکه.
سمبولیسم (هنر). سَمْبولیسْم (هنر)(symbolism)
تابلوی مسیح زرد، اثر گوگن
در هنر، استفاده از نماد برای تشدید و تقویت معنا، که موجب برتری جنبۀ ذهنی بر وجه عینی اثر می گردد. جنبش سمبولیسم در هنر و ادبیات از ۱۸۸۵ تا ۱۹۱۰ رونق داشت. این جنبش همچون واکنشی دربرابر غایات طبیعت گرایانۀ امپرسیونیسم، و اصول رئالیستی که کوربه صورت بندی کرده بود، عرض وجود کرد. سمبولیست ها اعتقاد داشتند که هنر نباید تصویرگر صرف باشد، بلکه باید افکار و حالات و خلقّیات را با رنگ و خط و شکل القا کند. دستمایه های آنان غالباً اساطیری، عرفانی، یا خیالی بودند. گوستاو مورو از سرآمدان سمبولیسم بود، و پیِر پووی دو شاوان و اودیلون رودون در فرانسه، آرنولد بوکلین در سوئیس، ادوارد برن ـ جونز در انگلستان، و یان تئودور توراپ در هلند، از دیگر نقاشان این شیوۀ هنری به شمار می روند. گوگن و شاگردانش در پونت آوِن، از هدفی که «مفهوم پردازانه، ترکیبی، ذهنی، تزیینی» توصیف می شد، روشن ترین برگردان تصویری را عرضه می کنند. آنان بر رنگ حقیقی تأکید نهادند که ارزش عاطفی پیدا می کند و جانشین بهره گیری امپرسیونیستیِ نور می شود. خطوط محیطی سیاه در اثری از گوگن با نام مسیح زرد، جنبۀ تزیینی و نمادین کار را مؤکد می سازد. سمبولیسم که در دهۀ ۱۸۸۰ در فرانسه پاگرفت، پس از رمانتیسم و پیش از سوررئالیسم، به کندوکاو در دنیای تخیّل خلاق رؤیاگونه پرداخت. بسیاری از نقاشان سمبولیست تعمداً از واقع گرایی پرهیز کردند، و همچون همتایان ادبی خود به مضمون های دلخراش و هراس انگیز یا شهوانی روآوردند. برای مثال قصۀ سالومه در کتاب مقدس، دختری که سر بریدۀ یحیای معمدان را مطالبه می کند، از دستمایه های دلخواه نقاشان و نویسندگان این دوره بود. گوگن و پیروانش به تصویرهای عادی تری همچون صحنه های روستایی با حال وهوایی عرفانی، گرایش داشتند. منتقدان سمبولیست، افزون بر اشتراک مضمون، شباهت های صوری نیز بین هنرهای بصری، ادبی، و موسیقایی می دیدند. به گمان آنان همچنان که شاعر سمبولیست احساس می کرد که می تواند به آهنگ و نوای شعر خود معنا بخشد، نقاش سمبولیست نیز باور داشت که رنگ و شکل می تواند دارای مفهوم باشد. تأثیر آرای سمبولیستی در هنر اروپا بسیار گسترده بود، و در کار نقاشانی همچون پل سزان، ونسان ون گوگ، ژرژ سورا، جیمز اِنسور، ادوارد مونش، گوستاف کلیمت، فردیناند هودلر، پابلو پیکاسو، هانری ماتیس، و واسیلی کاندینسکی راه یافت.
معنی کلمه سمبولیسم در ویکی واژه
مجموعة نمادهایی که در آثار یک نویسنده یا شاعر یا دورة معین به کار رفته باشد، نمادگان. (فره)
جملاتی از کاربرد کلمه سمبولیسم
گیوم آپولینر در طول زندگی کوتاه خویش با چندین سبک هنری همزمان شد. او مصادف با ضعف سمبولیسم پس از آن معاصر کوبیسم و طلایه دار سورئالیسم (فراواقع گرایی) شد. در واقع او اولین کسی است که واژه «سورئالیسم» را ابداع کرد و از مروجان این سبک بود.
آربلاس یک نوع از گلادیاتورهای روم باستان بوده است. این واژه در واقع هاپاکس لگومنون میباشد، که در رساله انتقاد از خواب اثر آرتمیدوروس یونانی (کتابی در زمینۀ تعبیر خواب) در مورد سمبولیسم انواع مختلف گلادیاتورها بحث میکند. شاید با واژه آربلوس (ἄρβηλος) یونانی به معنی کفاشی که از تیغۀ نیمدایرهای برای بریدن چرم استفاده میکند مرتبط باشد.
این شاعر فرانسوی در سال ۱۸۵۸ در لیل بدنیا آمد. سبک شعری او با سمبولیسم ارتباط مستقیم داشت. در سال ۱۹۰۰ رخت از جهان بربست.
«... آکمهایستها بر ابهام ِ رمزورازگرایانهٔ ِسمبولیسم، که در آن دوران بر صحنهٔ ِ ادبیی ِ روسیه حاکم بود، همچنین بر گزافهگوییهای ِ مربوط به روح موسیقی شعر - که در واقع یعنی تمایل به کسب ِ بیشترین قدرت ِ القاییی ِ شعر به قیمت ِ از دست رفتن ِ وضوح و دقت ِ محسوس ِ آن - پشت ِ پا زدند و برای دستیابی به روشنیی ِ آپولونی و دقت ِ گرافیکی در تصویرگری تلاش کردند و بر آن شدند که به جای ِ ارایهٔ ِ روح ِ درونیی ِ اشیاء، بافت ِ آنها را به نمایش بگذارند.
در آن زمان در روسیه سمبولیسم مکتب شعری مسلط بود؛ اما دو جریان شعری جدید نیز در حال شکلگیری بود که یکی جریانی که آخماتووا و همسر اولش و چند شاعر جوان دیگر آن را بهوجود آوردند و به آکمهایسم مشهور شد و جریان دیگر شعری، جنبش فوتوریسم بود که شاعر شاخصش، مایاکوفسکی بود. هرچند بعدها فوتوریستها بسیار مطرح شدند و آکمهایستها تداوم پیدا نکردند اما عقاید شعری آغاز دههٔ بیست روسیه تقریباً به تساوی میان هواداران آخماتووا و مایاکوفسکی تقسیم شده بود. هرچند در آغاز فعالیت آکمهایستها در سال ۱۹۱۴، از سوی منتقدان و جامعهشناسان مارکسیست مورد استقبال قرار گرفتند، اما بعدها در زمان استالین، آن را «ادبیات اشراف و زمینداران» لقب نهادند و محکومش کردند.
سپس به توصیهٔ یکی از دوستانش، دو نامه همراه با چند شعر برای پل ورلن، شاعر نوپا و از (طلایه داران مکتب سمبولیسم) فرستاد.