سلعت

معنی کلمه سلعت در فرهنگ معین

(س عَ ) [ ع . سلعة ] (اِ. ) متاع ، کالای تجارت .
(سَ عَ ) [ ع . سلعة ] (اِ. ) ۱ - سر - شکستگی هر مقدار که باشد، ج . سلعات ، سلاع . ۲ - آن که پوست بشکافد. ۳ - آژخ که بی درد بر اندام پدید آید. ۴ - خنازیر.

معنی کلمه سلعت در ویکی واژه

سلعة
متاع، کالای تجارت.
آن که پوست بشکافد.
آژخ که بی درد بر اندام پدید آید.
خنازیر.
سلعة
سر - شکستگی هر مقدار که باشد؛
سلعات، سلا

جملاتی از کاربرد کلمه سلعت

تا تو او را فروشی این سلعت او به هر دم نوت دهد خلعت
ذو النون مصری گفت: الهی اگر از دنیا مرا نصیبی است به بیگانگان دادم و اگر از عقبی مرا ذخیره‌ای است بمؤمنان دادم. در دنیا مرا یاد تو بس، و در عقبی مرا دیدار تو بس! دنیا و عقبی دو متاع‌اند بهایی! و دیدار نقدی است عطائی! دلّال دنیا ابلیس است، سلعت خود در بازار خذلان بر من یزید داشته و آن را بر خلق می‌آراید. یقول اللَّه تبارک و تعالی اخبارا عنه: لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ. بایع ابلیس و مشتری کافر، و بها ترک دین و محض شرک. باز مصطفی (ص) دلّال بهشت در بازار عقبی بر من یزید عنایت داشته. اللَّه بایع و مؤمن مشتری، و بها کلمه لا اله الا اللَّه.
و روی: ثلاثة لا یکلّمهم اللَّه یوم القیامة و لا ینظر الیهم و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم، قیل یا رسول اللَّه من هم خابوا و خسروا؟ فقال: المسبل و المنّان و المنفق سلعته بالحلف کاذبا.
سلعتش ساعتیست با تو و بس خلعتش دام و درد و بند و قفس