سلاخی

سلاخی

معنی کلمه سلاخی در لغت نامه دهخدا

سلاخی. [ س َل ْ لا ] ( حامص ) پوست برکندن بزیادت «یای » مصدری بر سلاخ. ( غیاث )( آنندراج ). || شغل سلاخ. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه سلاخی در فرهنگستان زبان و ادب

[علوم و فنّاوری غذا] ← کشتار

معنی کلمه سلاخی در دانشنامه عمومی

سلاخی (فیلم ۱۹۹۸). سلاخی ( به هندی: Salaakhen ) فیلمی است محصول سال ۱۹۹۸ و به کارگردانی گودو دانوآ است. در این فیلم بازیگرانی همچون سانی دئول، راوینا تاندون، انوپم کهیر، فریده جلال، آمریش پوری، دون ورما، مانیشا کویرالا ایفای نقش کرده اند.

معنی کلمه سلاخی در ویکی واژه

macello

جملاتی از کاربرد کلمه سلاخی

در عابد انگیز سلاخی آمیز از این عبادت بهتر چه کار است؟
هنگامی که این اتفاقات به پادشاه گزارش شد، او فکر کرد که یهودیه در حال شورش است. او که مانند حیوانی وحشی خشمگین بود، از مصر به راه افتاد و اورشلیم را بطور سهمگینی تسخیر کرد. او به سربازان خود دستور داد که کسانی را که می بینند، بی رحمانه بکشند و کسانی را که به خانه هایشان پناه آورده اند، بکشند. قتل عام کوچک و بزرگ، کشتار زنان و کودکان، سلاخی باکره ها و نوزادان صورت گرفت. در عرض سه روز، هشتاد هزار نفر از بین رفتند، چهل هزار نفر با مرگ خشونت آمیز مواجه شدند و همین تعداد به بردگی فروخته شدند.
پلیس به اینکه گین در ناپدیدشدن منشی یک مغازه به نام برنیس وردن، نقشی داشته باشد گمان برد. در ۱۶ نوامبر سال ۱۹۵۷، در پلین‌فیلد آن‌ها در آن شب اولین کشف هولناک خود را در املاک او کردند: جسد وردن آنجا بود در حالی که سرش از تنش جدا شده بود. جسد بدون سر او واژگون به‌وسیلهٔ طناب بر مچ دستانش و میلهٔ عریضی که پاهایش به آن وصل شده بود در آنجا یافت شد. از همه وحشتناک تر خالی بودن جوارح بدن از شانه تا شکم بود که مانند بز کوهی سلاخی شده بود. به او از فاصلهٔ نزدیک با یک تفنگ کالیبر ۲۲ شلیک شده بود و اعضای بدنش هم بعد از مرگ قطع شده بود.
قصاص سلخ امروز ار ز من پرسند در فردا من و تشبیب سلاخی و آن صحرای... به
«در حالی که ما سربازان ترکیه را با شمشیرهای از نیام کشیده در حال رژه می‌دیدیم، ناگهان مسیر خود را به سمت انبوه جمعیت تغییر دادند و مانند حیواناتی که در گله گوسفند هستند گم شدیم، بسیاری از آن جمعیت کشته و زخمی شدند و برخی هنوز تحت تأثیر زخم شمشیرهای خونین صحرای رأس العین قرار دارند، آنها این مکان را برای قتل‌عام و سلاخی برگزیده بودند، تا هرکس به آن تبعیدگاه فرستاده شد، کشته شود»
پیشه ام قصابی آمد از ازل بود سلاخی مرا شغل و عمل
تو سلاخی و کارت کندن پوست به حکم فطرت اینت شیمه و خوست
می‌میرم از انتظار کی خواهی کرد سلاخی گوسفند قربانی خویش