سفساف

معنی کلمه سفساف در لغت نامه دهخدا

سفساف. [ س َ ] ( ع ص ، اِ ) بلایه و هیچکاره از هر چیزی. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) : سلطان جلال الدین این معنی فرمود که یلدرجی را از حضیض ضیعت به اوج رفعت و از پایه سفساف بدرجه ذروه استراحت رسانیدم. ( جهانگشای جوینی ). || کار حقیر. ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ): ان اﷲ یحب معالی الامور و یبغض سفسافها. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || غبار آرد که وقت بیختن بلند شود از غربال. || موی روی. || خاک نرم تنک. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

معنی کلمه سفساف در فرهنگ معین

(سَ ) [ ع . ] (اِ. ص . ) ۱ - نابکار، هیچکاره . ۲ - سخن بیهوده و بی معنی .

معنی کلمه سفساف در فرهنگ عمید

۱. پست از هرچیز.
۲. (اسم ) سخن بیهوده و بی معنی.
۳. (اسم ) کار پست، امر حقیر.
۴. (اسم ) غباری که هنگام بیختن آرد از آن بلند شود.
۵. (اسم ) خاک نرم.

معنی کلمه سفساف در ویکی واژه

نابکار، هیچکاره.
سخن بیهوده و بی معنی.

جملاتی از کاربرد کلمه سفساف

قوله وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ عمّ بالدّعوة اظهارا لحجته و خص بالهدایة استغناء عن خلقه. و قیل: الدّعوة الی دار السلام عامّة لانها الطریق الی النّعمة و هدایة الصراط خاصة لأنّها الطریق الی المنعم. و گفته‌اند دعوت بر دو ضرب است: یکی دعوت عامّ بواسطه رسول میخواند ایشان را از روی تکلیف بر دین اسلام و طاعت داری، و ذلک فی قوله: وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دیگر دعوت خاصّ است بیواسطه رسول خود میخواند جلّ جلاله ایشان را از روی تشریف بدار السلام تا ایشان را گرامی کند و بنوازد بضیافت بهشت و بلقاء و رضاء و سلام، و ذلک قوله: وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی‌ دارِ السَّلامِ و یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ هدایت اینجا بمعنی ارشاد است و صراط مستقیم طریق بهشت است که آنجا میگوید یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ و گفته‌اند: استعمال سنن است در اداء فرایض در دنیا و جوار حضرت عزّت در عقبی فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ و گفته‌اند: صراط مستقیم استعمال مکارم الاخلاق است چون تقوی و زهد و توکّل و اخلاص و احسان. مصطفی گفت: «انّ اللَّه یحب مکارم الاخلاق و یبغض سفسافها»
وقت است که ملک را به دیدار ایراندخت شادمان گردانم، که اشتیاق به کمال رسیده است؛ و نیز عظیم اغماضی فرمود بر چندین ژاژ و سفساف که من ایراد کردم. وانگاه گفت: