سرپائی. [ س َ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) جماع و مباشرت. || فاحشه که به تشخیص وجه برای یک جماع آرند. ( آنندراج ). || بیمار سرپائی ؛ بیماری که با مراجعه به بیمارستان دارو میگیرد و نیازی به خوابیدن ندارد. مقابل بیماربستری. || خادمه غیر آشپز. خادمه ای که اطاقدار و آشپز و صندوقدار و انباردار نیست و فقط هر کار که پیش آید کند. مقابل آشپز. ( یادداشت مؤلف ).
جملاتی از کاربرد کلمه سرپائی
ز خاک بیمدد دستگیر هر که نخیزد زند بافسر خورشید نخوتش سرپائی
حجاج وی را گفت: ای دشمن خدای، مردمان را با شمشیر خویش به رنج اندر انداختی. وی که سرپائین افکنده بود.