سر نهادن

معنی کلمه سر نهادن در لغت نامه دهخدا

سر نهادن. [ س َ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) مجازاً،خواب کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ). خوابیدن :
برمدار از مقام مستی پی
سر همانجا بنه که خوردی می.سنائی.بشنو الفاظ حکیم پرده ای
سر همانجا نِه ْ که باده خورده ای.مولوی ( مثنوی چ نیکلسون دفتر1 بیت 3426 ).دردمند فراق سر ننهد
مگر آن شب که گور بالین است.سعدی ( دیوان ص 379 ). || گذاشتن سر به بالین و مانند آن :
سر به بالین عدم بازنه ای نرگس مست
که ز خواب سحر آن نرگس شهلا برخاست.سعدی. || تسلیم شدن. اطاعت کردن. سر بر زمین نهادن اطاعت و تسلیم را :
آنکه دست دولتش را بوسه داده ست آفتاب
آنکه پای همتش را سر نهاده ست آسمان.فرخی.گفت بشنو گر نباشم جای لطف
سر نهادم پیش اژدرهای عنف.مولوی.سر همه بر اختیار اونهیم
دست بر دامان و دست او دهیم.مولوی.ما سر نهاده ایم تو دانی و تیغ و تاج
تیغی که ماهروی زند تاج سر بود.سعدی.در این ره جان بده یا ترک ما گیر
بدین در سر بنه یا غیر ما جوی.سعدی.ز سر نهادن گردنکشان و سالاران
بر آستان جلالت نمانده جای قدم.سعدی.چرا دانا نهد پیش کسی سر
که پا و سر بود پیشش برابر.جامی. || تسلیم شدن برای کشته شدن :
چو حاتم به آزادگی سر نهاد
جوان را برآمد خروش از نهاد.سعدی. || مشغول شدن. پرداختن. شروع کردن :
نهادند [بیژن و منیژه ] هر دو به خوردن سرا
که هم دار بد پیش و هم منبرا.فردوسی.نهادند لشکر به تاراج سر
همه شهر کردند زیر و زبر.اسدی. || روی آوردن. روانه شدن. روانه گشتن :
جهان سر نهادند سوی عزیز
بسی آوریدند هر گونه چیز.شمسی ( یوسف و زلیخا ).سر اندر جستن دانش نهادم
نکردم روزگار خویش بی بر.ناصرخسرو.چون شد آن مرغزار عنبربوی
آب گل سر نهاد جوی به جوی.نظامی.چون شنیدند جمله خیل و سپاه
سر نهادند سوی حضرت شاه.نظامی.همه لشکر به خدمت سر نهادند
به نوبت گاه فرمان ایستادند.

معنی کلمه سر نهادن در فرهنگ معین

( ~ . نَ دَ ) (مص ل . ) فرمانبرداری کردن .

معنی کلمه سر نهادن در فرهنگ فارسی

مجازا خواب کردن . یا گذاشتن سرببالین . یا تسلیم شدن . اطاعت کردن . سربر زمین نهادن اطاعت و تسلیم .

جملاتی از کاربرد کلمه سر نهادن

به طوس و به گودرز فرمود شاه کشیدن سپه سر نهادن به راه
وی پس از پشت سر نهادن مدارج علمی نزد استادانی چون ابوالقاسم زفره‌ای، حسین نظام الدین کچویی، سید ابوالقاسم دهکردی، میرزا علی شیرازی، سید علی نجف آبادی، از علما و مراجعی چون محمدکاظم شیرازی و عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، سید ابراهیم حسینی شیرازی اصطهبناتی، محمدرضا نجفی اصفهانی، مرتضی مظاهری نجفی اصفهانی اجازه اجتهاد دریافت کرد.
به سجده باید آن را سر نهادن که داند سر برای سجده دادن
جان سپردن به تولای تو در سر داریم سر نهادن به کف پای تو در سر داریم
پیش رخ تو باید بر خاک سر نهادن شرط است سجده بردن آیینه خدا را
هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست سر نهادن به در آن موضع که تیغ افراشتی
ز سر نهادن و از سر گذشتن است سجود به کیش من که خم تیغ اوست محرابم
در ره او سر نهادن چون قلم کار کسی است کو ره سودا به فرق سر به پایان می‌برد
پیش ابروی کجت سجده خطا بود خطا سر نهادن به رضای تو غلط بود غلط
ز سر نهادن گردن‌کشان و سالاران بر آستان جلالش نماند جای قدم
نیست منظور شهادت ای فلان سر نهادن زیر تیغ دشمنان