سخاوتمند
معنی کلمه سخاوتمند در فرهنگ فارسی
معنی کلمه سخاوتمند در دانشنامه عمومی
معنی کلمه سخاوتمند در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه سخاوتمند
«همه میدانستند که او همجنسگراست. در دههٔ ۱۹۵۰، من با دوست پسرش بیرون میرفتم و مشروب میخوردم. ما با شاگردان غربی و شرقی او و خانوادههایشان آشنا شدیم، افرادی که تنها سخاوتمندانهترین ستایشها را برای مهربانی او داشتند. او ممکن است یک خودشیفته و تیتوتالیسم باشد، اما یک مرد بیعیبونقص در تمام مدت است.»
شخصیت اصلی مجموعهٔ مشهور ساپکوفسکی، گرالت ریویایی است. گرالت یک شکارچی هیولا و موجودات اهریمنی است که از دوران کودکی آموزشهای لازم را کسب نمودهاست. هر چند او در دنیای فانتزی گونه و تاریک قرار دارد اما اصل و پرنسیپ خود را حفظ نمودهاست. او گاهی خیرهسر و لجوج است و گاهی مثل یک انسان شریف و سخاوتمند برخورد مینماید. گرالت با کارکتر فیلیپ مارلو که یکی از شخصیتهای ساختگی ریموند چندلر و شخصیت الریک از سری رمان هایی به همین نام اثری از مایکل مورکاک قابل مقایسه است. چنین برآورد گردیده که دنیایی که ماجراهای گرالت در آن اتفاق میافتد، به شدت تحت تأثیر اسطورههای پاگانیسم اسلاو است.
فریره بیان میکند که وقتی ستمدیدگان ظلم خود را درک کردند و ستمگران خود را کشف کردند، گام بعدی گفتگو یا مشورت با دیگران برای رسیدن به هدف انسانسازی است. فریر همچنین رویدادهای دیگری را در این سفر که ستمدیدگان باید انجام دهند برجسته میکند. موقعیتهای زیادی وجود دارد که مظلوم باید مراقب آنها باشد؛ مثلاً باید از تلاش ظالمان برای کمک به مظلوم آگاه باشند. این افراد به دروغ سخاوتمند میشوند و برای کمک به مظلوم ابتدا باید از نظر روحی و محیطی کاملاً مظلوم شد. فقط ستمدیدگان میتوانند اجازه دهند که بشریت بدون هیچ مصداق عینی شدن کاملاً انسان شود.
در دوران خلافت او، جنگهای صلیبی در جریان بود و عمادالدین زنگی، اتابک موصل و بنیانگذار سلسله زنگیان، به عنوان یک جنگجوی شجاع و سخاوتمند به مقام بالایی دست یافت. عمادالدین زنگی زمانی که به شدت تحت فشار قرار گرفته بود درخواست کمک فوری از بغداد کرد. سلطان و خلیفه ۲۰۰۰۰ نفر را در پاسخ این درخواست فرستادند. اما در واقع نه سلجوقیان و نه خلیفه و نه حتی امرای آنها هیچ شوقی برای جنگ با صلیبیون نداشتند.
آندژی دودا از برنامه پرطرفدار و سخاوتمندانه رفاه و آسایش پشتیبانی میکند. در نتیجه این برنامه، بسیاری از خانوادههای لهستانی از فقر درآمدند و برای نخستینبار پس از فروپاشی کمونیسم در سال ۱۹۸۹ احساس کردند که یک حزب سیاسی به نیازهای آنها اهمیت میدهد. به همین دلیل، آندژی دودا در دور نخست انتخابات، اکثریت قاطع را در دهکدهها و شهرهای کوچک بدست آورد.
همچنین با توجه به گزارش اداره آمار کانادا، این شهر به عنوان سخاوتمندترین شهر کانادا از نظر کمکهای خیریه برای نه سال متوالی نامگذاری شدهاست.
هنگامی که یک عضو مهم گروه میمُرد، آچیها دختر کوچکی را میکشتند و آندو را با هم دفن میکردند. نوردانی که بدون مو بهدنیا میآمدند عقبمانده محسوب میشدند و فوراً به قتل میرسیدند. با این حال، مردمشناسانی که سالها با آچیها زندگی کردند، گزارش میدهند که خشونت میان افراد بالغ بسیار نادر بود و زنها و مردها آزاد بودند که بهخواست خود شریک زندگیشان را عوض کنند. این مردم همیشه خندان بودند و رهبری سلسلهمراتبی نداشتند و عموماً از آدمهای سلطهجو اجتناب میکردند. با آنکه اموال اندکی داشتند، بسیار سخاوتمند بودند و حرص مقام و ثروت نداشتند. برای آنها ارزشمندترین چیزها در زندگی، روابط اجتماعی خوب و دوستیهای عمیق بود.
پس از بازگشت به بریتانیا در سال ۱۸۸۸، زندگی براون تقریباً به کلی در کمبریج میگذشت و رویداد چندانی نداشت. او اولین استاد زبان فارسی در این دانشگاه بود و از سال ۱۹۰۲ تا زمان مرگش، استاد «کرسی سر توماس آدامز» در زبان عربی نیز بود. براون در سال ۱۹۰۶ با آلیس بلکبرن-دنیل ازدواج کرد که زنی کاتولیک و مرفه بود. همین ازدواج باعث همدلی سربسته اما سخاوتمندانهٔ براون نسبت به کاتولیسیسم و آرمان استقلال ایرلند شد. حاصل این ازدواج دو پسر بود که هیچیک علائق پدرشان را دنبال نکردند. پاتریک براون یکی از این دو پسر بود که در بریتانیا قاضی بود و در سال ۱۹۹۶ درگذشت.
با اینکه از ابومسلم همواره به عنوان فردی نظامی یاد شده ولی وی در تحصیل به علم کوشا بود و در کودکی با فرزندان آل معقل تحصیل میکرد. ابومسلم به عنوان فردی قد کوتاه و سبزه رو توصیف میشود که به ندرت احساسات خود را بروز میداد. او احتمالاً تحصیلات خوبی داشت و به زبانهای عربی و فارسی مسلط بود، زیرا سخنان فصیح زیادی به وی منسوب شدهاست. از او به عنوان فردی سخاوتمند، مدبر، دولتمرد، جوانمرد، و جاه طلب یاد میشود ولی به دلیل اینکه نسبت مخالفانش سختگیریهای زیادی داشت، از او انتقاد میشود، زیرا او با کوچکترین حرکتی، مردم را اعدام میکرد.
در ابتدا آرتاباز دوم توسط چارس، یک ژنرال آتنی و مزدورانش مورد حمایت قرار گرفت، که بسیار سخاوتمندانه به آنها پاداش داد. تصور میشود که سکه طلای آرتاباز دوم مخصوصاً برای پاداش دادن به نیروهای چارس ضرب شده باشد.ساتراپ میسیا، اروند یکم نیز در کنار او بود. بعداً، دولتشهر تبس نیز آرتاباز را مورد حمایت قرار داد، و پنجهزار نفر را تحت فرمان پامنس به کمک وی فرستاد. با کمک این متحدان و متحدان دیگر، آرتاباز دوم توانست در دو نبرد بزرگ، پادشاه هخامنشی را شکست داد.