سجال

معنی کلمه سجال در لغت نامه دهخدا

سجال. [ س ِ ] ( ع اِ ) نصیب و بهره. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): الحرب بینهم سجال ؛ یعنی یک نوبت به سود آنان بود و نوبتی به زیان ایشان و به سود دشمنان آنها، و این عبارت مثلی است. ( از اقرب الموارد ). || ج ِ سجل ، دلو بزرگ. ( منتهی الارب ). رجوع به سجل شود. || له برفائض السجال ( اقرب الموارد )؛ ای احسان واسع : لاسیّما حال آن بیچاره که جناح اشبال بر احوال من پوشانیده بود و مرا بسجال افضال سیراب گردانیده. ( المضاف الی بدایع الازمان ). و بر ارکان و اعیان حضرت بر مثال سحاب ، سجال اموال ریزان. ( جهانگشای جوینی ). و لشکرها شریف و وضیع از سجال بر و مکرمت او که... ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه سجال در فرهنگ معین

(س ) [ ع . ] (اِ. ) جِ سَجْل ، دلو بزرگ .

معنی کلمه سجال در فرهنگ عمید

۱. بهره، نصیب.
۲. دلوهای پرآب.
۳. [مجاز] منابع سرشار.

معنی کلمه سجال در ویکی واژه

جِ سَجْل ؛ دلو بزرگ.

جملاتی از کاربرد کلمه سجال

فاذا انقلت فلیت قناعتی عرفت سجالی ثم حدر شاء
این ابن ابی قحافه؟ این ابن الخطاب؟ عمر جواب داد و گفت: هذا رسول اللَّه، هذا ابو بکر، و ها أنا ذا عمر. ابو سفیان گفت: «یوم بیوم و انّ الایّام دول و الحرب سجال» عمر گفت: لا سواء، قتلانا فی الجنّة و قتلا کم فی النّار.
بحمدالله هرچ فرمائی و نمائی قدوهٔ عقل و قبلهٔ عقلاءِ جهان باشد، اگر نصیحتی و وصیتی که شاه بشنود و در تعدیلِ امور و تقویمِ صحّتِ احوال جمهور همیشه دستور خویش گرداند، داری دریغ مدار و هرچ پیش خاطرست از کشفِ بلوی و بثِّ شکوی و شرحِ ظلامات و عرضِ حاجات بی‌تحاشی بگوی که مجالِ اومید واسعست و سجالِ کرم فایض. آزاد چهر گفت :
لا تنزلو الرعب قلوا لکم فانما الحرب سجال القلیب
اذ سیلت السحب سجال المطر قد زینت الروض بدری الزهری