ستودنی

معنی کلمه ستودنی در لغت نامه دهخدا

ستودنی. [ س ُ / س ِ دَ / دِ ] ( ص لیاقت ) آنچه لایق ستودن باشد. آنچه درخور ستایش باشد.

معنی کلمه ستودنی در فرهنگ فارسی

آنچه لایق ستودن باشد آنچه در خور ستایش باشد .

جملاتی از کاربرد کلمه ستودنی

نرتیو انتقادی ماگلن در برخورد با پدیدهٔ انحصار در نرم‌افزار و سایر خطراتی که جامعهٔ نرم‌افزار آزاد به‌طور خاص و شهروندان جامعهٔ جهانی با آن روبرو هستند ستودنی است.
«وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» راه نمودند ایشان را بآن سخن پاک، «وَ هُدُوا إِلی‌ صِراطِ الْحَمِیدِ» (۲۴) و راه نمودند ایشان را براه خداوند ستوده ستودنی.
قوله تعالی: وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً... گفته‌اند این آیت عطف بر آن است که گفت وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا ای کما اصطفینا ابراهیم و ذریّته کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً ای خیارا عدلا و تحقیق آنست که این کَذلِکَ در جای آفرین نهاده‌اند، چنانچه پارسی گویان گویند چیزی ستودنی را که «چنان است». شما را گروهی کردیم ای امت محمد «وسطا» بهینه و گزیده. و ازین گشاده‌تر آنست که گفت کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ و عرب بهینه هر چیز را وسط خوانند، و میان مرغزار که آب و گیاه بیشتر بود و نیکوتر وسط گویند، و مرد بهینه‌تر را وسیط خوانند و اوسط خوانند قال اللَّه تعالی قالَ أَوْسَطُهُمْ ای خیرهم و اعدلهم.
و اللَّه خود را در قران هفده جای حمید خواند و حمید ستودنی است و ستوده. و معنی حمید در نامهای او آنست که او را البته نام نتوان برد و نشان نتوان داد و سخن نتوان گفت مگر بستایش. قال بعضهم: «الحمد اسم الفردانیّة لا یوصف الا بالمجد و لا ینسب الیه الّا الشکر و لا یتکلّم فیه و لا یسمّی الا بالمدح».
بآواز بلند گفت: «یا معشر المسلمین ابشروا هذا رسول اللَّه (ص)» رسول (ص) با وی گفت: خاموش باش. پس طائفه‌ای یاران با وی پیوستند. و رسول (ص) ایشان را ملامت کرد که چرا بگریختید و پشت بدادید؟ ایشان گفتند: یا رسول اللَّه پدر و مادر ما را فدای تو بادا، آن بیگانگان آوازه قتل تو در میان لشکر افکندند، دلهای ما شوریده و کشته گشت، بترسیدیم و از آن بیم و ترس برمیدیم و بگریختیم. پس ربّ العالمین بشأن ایشان و بیان این قصه که گفتیم، این آیت فرستاد: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ محمد و احمد دو نام‌اند مصطفی را صلوات اللَّه علیه، معنی آن ستوده و ستودنی. و محمد در ستایش بلیغ‌تر است که از تحمید است. بناء مبالغت از حمد تمامتر و جامع‌تر. یعنی هو المستغرق لجمیع المحامد. و هر چه اسباب ستایش است و خصال آرایش در وی موجود، و او بآن موصوف. ربّ العالمین گرامی کرد مصطفی (ص) را باین دو نام که هر دو از نام خویش شکافته، و فی معناه أنشد الشّاعر حسان بن ثابت (رض):
قدیانی در نامه‌ای خطاب به علی خامنه‌ای نوشته است: «... اینک از زندان اوین این فریاد را برمی‌آورم. باری من و امثال من در راه پیروزی انقلاب جان، مال و آزادی خویش را نگذاشته‌ایم که سه دهه بعد علی خامنه‌ای اینگونه بر کشور سلطنت کند. آقای خامنه‌ای، از سر راه این ملت مظلوم کنار بروید. لحظه‌ای با این پرسش ساده خلوت نمی‌کند که: چه تفاوتی است میان من و حسنی مبارک، یا سرهنگ قذافی و چرا استبداد در مصر و لیبی نامبارک و مذموم است و در ایران و سوریه ستودنی است؟ با آزاد ساختن رهبران شجاع و مقاوم جنبش سبز اعتراضی آقایان موسوی و کروبی بنگرند که چگونه سیل مشتاق میلیون‌ها ایرانی آزادی‌خواه در خیایان‌ها جاری شده و فاتحهٔ استبداد را می‌خوانند.»
همه نهاد تو و رسم و سان و سیرت تو ستودنی و ستوده است سری و علنی