ستبری

معنی کلمه ستبری در لغت نامه دهخدا

ستبری. [ س ِ ت َ ] ( حامص ) سطبری و گندگی. ( آنندراج ). کثافة. ( بحر الجواهر ). ستبرنای :
چو یک پیل از ستبری و بلندی
بمقدار دو پیلش زورمندی.نظامی.رجوع به سطبری شود.

معنی کلمه ستبری در فرهنگ معین

( ~ . ) (حامص . ) = ستبرا: ۱ - بزرگی ، درشتی . ۲ - محکمی . ۳ - فربهی .

معنی کلمه ستبری در فرهنگ عمید

۱. گندگی.
۲. کلفتی.
۳. ستبر بودن.

معنی کلمه ستبری در فرهنگ فارسی

۱ - گندگی درشتی کلفتی . ۲ - سفتی غلضت . ۳ - فربهی چاقی .

معنی کلمه ستبری در ویکی واژه

ستبرا:
بزرگی، درشتی.
محکمی.
فربهی.

جملاتی از کاربرد کلمه ستبری

ستبری دو بازو مه از ران پیل رخش زرد و دیگر همه تن چو نیل
بدین ستبری و زفتی که بینی ام اندام شوم بفکر چو باریک رشته در سوزن
در اول سپتامبر ۱۸۹۷، دخترش ادیت بلایت با ویلیام پین تامپسون، از خانواده‌ای ثروتمند اهل وستبری، لانگ آیلند ازدواج کرد.
چو یک پیل از ستبری و بلندی به مقدار دو پیلش زورمندی
دو بازو و رانش ز ران هیون همانا که دارد ستبری فزون
به جان می‌خرد، گر فروشد به جان ستبری ز دیوار او آسمان
به سر بر دو شاخش بود تیر سخت ستبری فزون تر ز شاخ درخت
چو بازوی بختم قوی حال بود ستبری پیلم نمد می‌نمود
بلندیش با چرخ همباز بود ستبریش بیش از چهل باز بود
مولای فنی صبری لا تخرج من صدری لا تبعد نستبری کز هجر ضرر دارم
مؤمنی اندیشهٔ گبری مکن در تنکی کوش و ستبری مکن