ستایشگاه. [ س ِ ی ِ ] ( اِ مرکب ) شریطه و مخلص شعر را گویند یعنی بیتی که قصیده یا قطعه یا مثنوی بدان تمام شود. ( برهان ). گریزگاه شعر شعرا از تغزل بمدح ممدوح. ( آنندراج ). مخلص شعر. ( اوبهی ) ( صحاح الفرس ). جای تخلص شعر بود. ( لغت فرس اسدی ) : بنام و کنیتت آراسته باد ستایشگاه شعر و خطبه تا حشر.عنصری.|| جای بندگی و ستایش. ( آنندراج ).
معنی کلمه ستایشگاه در فرهنگ معین
( ~. ) (اِمر. ) ۱ - محل ستایش . ۲ - بخشی از قصیده و غزل که شاعر در آن از نسیب و تشبیب به ستایش ممدوح گریز زند، شریطه ، مخلص . (?(ستایشگر ( ~. گَ ) (ص فا. ) ستایش کننده ، ستاینده ، کسی که دیگری را بستاید.
معنی کلمه ستایشگاه در فرهنگ عمید
= تخلص: به نام و کنیتت آراسته باد / ستایشگاه شعر و خطبه تا حشر (عنصری: ۳۳۲ ).
معنی کلمه ستایشگاه در ویکی واژه
(? (ستایشگر (~. گَ) محل ستایش. بخشی از قصیده و غزل که شاعر در آن از نسیب و تشبیب به ستایش ممدوح گریز زند، شریطه، مخل ستایش کننده، ستاینده، کسی که دیگری را بستاید.
جملاتی از کاربرد کلمه ستایشگاه
بنام و کنیتت آراسته باد ستایشگاه شعر و خطبه تا حشر
بار خدا گواه است و روان بزرگان آگاه، که من بنده خود را مشتی خاک دانم و سرکار والا را خداوند پاک. به فرموده دانای کهن دارای سخن نشاط، آنکه هست توئی آنچه نیست من . هر چه دارم و هر که دارم همه را براین فرگاه که ستایشگاه دیرین است و نماز جای پیشین از دل و جان نیاز میدانم. به خدا سوگند اگر دارای تخت فریدون باشم و رخت قارون، یکسر را بی بویه سپاس در پای تو ریزم و با خاک راهت آمیزم، همچنان سپاس یک هفته خوان و خورش و پرستاری و پرورش سرکاری نگفته و نهفته خواهد ماند. امیدوارم با پیمان و پیوند تو به خاک در آیم و با پیوند و پیمان تو از خاک برآیم، به دو کیهان اندرم روی چهرسای آن در باشد و روان برخی آن جان و سر، چون هنگام بازگشت خداوندی نزدیک است و شب نیز بیش از اندازه تیره و تاریک، گل های درد روزی و تیمار تنهائی و رنج روزگار و دیگر چیزها را به هنگام پای بوس رها کرده آسیب گستاخی و آزار فزون درائی را از چشم و گوش و مغز و هوش والا باز پرداختم.