سامانمند

معنی کلمه سامانمند در فرهنگستان زبان و ادب

{systematic/ systematical} [عمومی] ویژگی آنچه در چارچوب یک سامانه نظم و ترتیب یافته است

معنی کلمه سامانمند در ویکی واژه

ویژگی آنچه در چارچوب یک سامانه نظم و ترتیب یافته است.

جملاتی از کاربرد کلمه سامانمند

بیشتر زرتشتیان تحت تبعیض و آزار سامانمند مسلمانان مجبور به تغییر دین خود می‌شدند. هنگامی که یک خانوادهٔ زرتشتی به اجبار مسلمان می‌شد، فرزندانش به مدارس اسلامی فرستاده می‌شدند تا زبان عربی بیاموزد و دین اسلام را فراگیرد. در مواردی روحانیون زرتشتی مسلمانان را علیه آنچه که بدعت‌گذاران زرتشتی می‌نامیدند یاری می‌کردند.
این اثر از دید آرایه و نما مانند کعبه زردشت و برج زندان پاسارگاد، چهارگوش است. بلندای برج بیش از هفت متر و پهنای هر دیواره آن در پایین چهار متر و در بالا ۴۰/۳ متر است و از سنگ رگه سفید به درازای گوناگون (برخی ۴۴ و برخی ۱۹ سانت) بسیار دقیق، سامانمند و با چیره‌دستی ساخته شده‌است.